خاطرات و افتخارات
admin- Admin
- تعداد پستها : 7126
Registration date : 2007-06-20
حزب محبوب ما، این سازمان پیشرو سیاسی، برای مطالعه و آموزش اعضای حزب آثار مترقی و تیوری جهان بینی علمی عصر و زمان و دوران مختلف تاریخ را و آثار گرانبهای دانشمندان بزرگ را به ترتیب گام بگام مطالعاتی پیرامون سیاست، اقتصاد، فلسفه، همچنان مطالعاتی از ماتریالیسم فلسفی، ماتریالیسم تاریخی، ماتریالیسم دیالکتیک، رومانها و کتابهای ویکتور هوگو نویسنده معروف فرانسوی، ماکسیم گورکی نویسنده معروف روسی، آثار و نشرات حزب تودۀ ایران، آثار کارل مارکس دانشمند بزرگ و شهیر آلمانی یا رهبر پرولتاریای جهان، فریدریش انگلس دانشمند بزرگ انگلیسی، ولادیمیر ایلیچ لینین رهبر کبیر حزب کمونیست و انقلاب شوروی، فیدل کاسترو رهبر انقلابی کیوبا، گاندی، لعل نهرو و سایر آثار علمی و مترقی و تاریخی جهان را ترجیح و توصیه میکرد و از گمراهی بر حذر میداشت، آثار و مواد مطالعه محدود و مقید نبود بلکه بیشتر به ذوق و برداشت خود اعضای حزب مربوط میشد و هر کس بطور آزادانه مواد مطالعاتی خودش را انتخاب و تهیه میکرد. و اما مجموع این آثار و کتابها و سایر چنین مواد مطالعه جداً بصورت مخفی در حالیکه بسیار کمیاب و محدود بود دست بدست میگشت و بطور بسیار سری تبادله میگردید و حتی به بسیار علاقه مندان و منتظرین نمی رسید، آزادی بیان، آزادی اندیشه و افکار به سختی سرکوب میشد، مطالعه و خرید و فروش همچو آثار و کتب تیوریکی و مترقی ممنوع و حتی خطرناک هم بود.
"مکتب جهانی مارکسیسم - لنینیسم تیوری جایگاه حقیقت و بهترین جهان بینی علمی و برنامه های زندگی بهتر برای آیندۀ بهتر برای جهان بشریت عرضه و پیشکش می نماید، البته با گذشت زمان و سیر تاریخ ممکن است نوابغ و دانشمندان ارشد دیگری ظهور و پدید آیند که جهان بینی علمی و تیوری بهتری از آنچه که در فهم و تصورات نوابغ و دانشمندان گذشته و موجوده بوده است به جهان ارایه و پیشکش نمایند و این انتظار و امیدواری کاملاً ممکن است، قانون تغیر و تکامل در تیوری و تحلیل عالمانه مکتب مارکسیسم صراحت دارد. شخص کارل مارکس، لینین، و دیگر نوابغ، دانشمندان و انقلابیون بزرگ دنیا امکان این مسئله را تائید و تحلیل مشخص از اوضاع مشخص را در تیوری و نظریات خود تاکید داشته اند، متأسفانه من شخصاً توفیق و دسترسی به مطالعه چنین آثار مهم و مترقی را نیافتم، از یک جهت از سطح درک و فهم من واقعاً بسیار بلند و بالا است و از سوی دیگر نبود فرصت مناسب برای آموزش آن و از طرف دیگر کمیاب بودن آن این امکانات را بر من محدود ساخته بود، من با کمال افتخار تیوری و اندیشه مکتب شریفانه و انسانی کارل مارکس آلمانی، این بزرگمرد جهانی را عاقلانه و گرامی میدارم. "
احزاب و جریانات سیاسی متعدد هر کدام مرام و شیوۀ کاری متفاوت خود را داشتند، و هر کدام بکار و میتودهای مبارزاتی خود خوش و راضی و احساس موفقیت مینمودند و بسیار حساس و فعال بودند، حتی آنها یکه بنام خدا و اسلام بر روی دختران و زنان تیز آب می پاشیدند و بقتل و ترور مبادرت میورزیدند .
احزاب چپ و راست بیشتر به مخالفت و یخن کشک یکدیگر میپرداختند تا خدمت عملی به جامعه، هر کدام شعارها ی نا موزون و کنایه گوئی های علیه یکدیگر داشتند، یکی از آنسوی میگفت و با صدای بلند فریاد میزد و گلو پاره میکرد:
( تباه او بر باد دی وی خلق او پرچم او شعله ) دیگری میگفت: ( مرده باد اخوان الشیاطین ) یک گروه دیگری میگفت: ( مړه دی وی د لینین او مارکس زامنانو ) گروه دیگری میگفتند: ( مرگ بر فرزندان شیاطین ) و گروه دیگری فریاد میکردند: مرگ بر مأویست ها، پرچمی ها و خلقی ها ) گروهی میگفتند: ( مرگ بر امپریالیسم جهانخوار و ارتجاع سیاه و سفید ) و آن گروه دیگری صدا میکردند: ( مرگ بر پرچمی های اشراف زاده ) و ( زنده باد خلق ، خلقیان د هیواد رشتینی بچیان دی ) و آن گروه دیگری فریاد میکشیدند: ( شعلۀ جاوید، جاودان باد، مرگ بر خلقی ها و پرچمی های اشراف زاده ) گروه دیگری از آنسوی فریاد میکشید: ( شعله جاوید دمأؤ بچیانُ او پرچمیان، او خلقیان په دوزخ او جهنَم کی سوزی، هغوی ټول کافران دی ) ( تباه او نابود دی وی د ماویسم بچیان )
و آن دیگری به نمایندگی از خدا سخن میگفت و شعار میداد که: خلقیان، شعله یان او پرچمیان دوزخیان او کافران دی )
و آن جریان دیگری فریاد می کشیدند: ( ارتجاع و عقب گرایان ، مزدور و غلامان امپریالیسم جهانخوار و ارتجاع است ) و در مقابل گروه دیگری میگفتند: ( تباه او برباد دی وی پرچمیان ) و گروهی با این شعار فریاد میکردند: ( مړه دی وی اخوان الشیاطین دا د امپریالیزم ګوډاګیان او تالی څټان )
و آن یکی به کنایه فریاد میکشید:
( لټان لټان غټان غټان پیدا دی، دوی خو دمورنه جنّتیان پیدا دی ) و آن گروه دیگر پرچمداران میگفتند:
زندگی زیباست، آری آری زندگی زیبا ست
زندگی آتـشـگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص و جلوه اش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست
و پرچمداران بازهم می سرودند و صدا میزدند:
شیشه بشکستن نباشد افتخار سنگ سخت
سنگ اگر سخت است فرق زور مندان بشکند
بشکند دستی که بازوی غریبان بشکند
نازم آن مشتی که فرق زور مندان بشکند
و آن رفیق و پرچمدارن دیگر ما می سرود ند و چنین شعار میداد و حکومت شاهی را اخطار میداد :
گر خشم خلق روزی بدینسان فزون شود روزی رسد که کاخ ستم واژ گون شود
رفیق انقلابی دیگر ما بدینگونه می سرود و کاخ ستم را هشدار میداد:
څا څکی څاڅکی نه سیلاب جوړ یږی ظلم چه ډ یر شی انقلاب جو ړ یږی
و آن برادر و هموطن ما چیغ و فریا د میزد و میگفت: ( اخطار و اهانت به پادشاه گناه کبیره است، پادشاه سایۀ خداست ) و بسی شعار ها و مطالب دیگر و ... هرج و مرج، غرض و مرض های زیاد در مبارزات و نمایشهای سیاسی و نیز در پالیسی و اهداف حکومت و اقتدار وجود داشت.
از کی ها را بشنوی گاه گاهی این شعار ها و کنایه گوئی ها به جنگ فزیکی و حمله بیک دیگر می انجامید، و هیچگاهی تفاهم و اتحادیۀ سیاسی بین احزاب و جریانات سیاسی در مبارزه علیه ستم طبقاتی و بی عدالتی ها و علیه عقب گرائی ها تشکیل نشد، گوئی از همان روز های نخستین جنگ و جدل بر سر تقسیم و توزیع جنّت و دوزخ و بهشت و جهنّم بود و بحساب بسوه و جریب تقسیمات میشد، و جنجال بر سر آفتاب رُخ و سایه رُخ آن بود، در حالیکه هیچگاه و هیچکسی هرگز با سر و پای سوخته و کمر شکسته از دوزخ و جهنّم و از بهشت و جنّت باز نگشته تا حقایق تلخ و شیرین آن را بیان نماید، همه و همه را با تار خام و فرسودۀی بسته و بجان هم انداخته اند، هموطن ، همشهری، همسایه و هم کلاس و همکاران و بالاخره همه انسان و همنوع بشر بر سر این تقسیمات و ملکیت های خیالی و احمقانه و برتری جوئی های کاذب به جان هم افتاده اند و شکم های یکدیگر را می درند.
در بین تمام این جریانات و تحرکات سیاسی حزب ما ( پرچم و پرچمداران ) مرتب و منظم تر از دیگران با شعار های از قبل رهبری شده که مفهوم بهتر مطالبات سیاسی را ایفا می کرد، خوش منظر و مؤدبانه حضور فعال داشتند، به هیچ کسی دشنام و اهانت نمیکردند و با کمال نظم مسیر و برنامۀ داده شدۀ خود را می پیمودند. در حدیکه رقیبان و مخالفین، این حزب را بنا بر همین خصلت پسندیده اش ( اشراف زاده ها ) میخواندند.
تظاهرات و نمایشات انتقادی و اعتراضات، علیه حکومت، علیه شاه و شورای سلطنتی شدید تر و گسترده تر میشد و بیشتر باعث نگرانی حکومت شاهی و سلطنت می گردید، شعارهای گونا گون و اعتراضات بی محابا و بی پروا زنده باد و مرده باد ها در هر جاه گفته و فریاد ها بلند بود ( مرده باد امپریالیزم جهانخوار، مرده باد استعمار گران، مرگ بر ارتجاع سیاه و سفید و نصواری و ابلق و کوماندوئی و امثال این حرفها ) و ما که در اخیر و انتهای صفوف حزب خود بودیم فکر و گمان میکردیم که با این کار ساده و بدون مصرف و زحمت و بدون قربانی، بیخ و بُن امپریالیسم جهانخوار و ارتجاع سیاه و سفید را از ریشه کشیدیم و عالم بشریت را از این هیولای جهانخوار نجات دادیم، و اما ما هم کور خوانده بودیم، امپریالیسم جهانخوار و ارتجاع سیاه و سفید و نصواری و کماندوئی و ابلق و دریائی و هوائی و زمینی و شرقی و غربی و انواع و اقسام دیگر این هیولا ابعاد بسیار گستردۀ دارد ، با کدامین از آنها در آویزیم ؟ ... با بحث و گفتگو و جلسه و مفاهمه تن در نمیدهند، به قانون و هیچ معیار انسانی پا بند نیستند، وهمی دست به ماشۀ تفنگ و شمشیر و عمل انتحاری و حملات تروریستی و آتش و عذاب دوزخ و جهنّم اخطار و تهدید میکنند و هر کدام حکم و صلاحیت کُشتن ( Shoot Order ) و فتوای قتل دیگران را به دست دارند .
و هر یکی بزعم و سلیقۀ خود چیز های می گفت، فریاد ها و شعار های چپ و راست سر می دادند، سخنرانی ها و مضامین و مطالب گو نا گون سیاسی و اجتماعی مطرح میگردید، اعتراضات و نارضایتی ها روز بروز افزایش می یافت، حکومت و استبداد سلطنتی همچنان از ین وضعیت شدیداً نگران تر و حساس تر میگردید، هر چند که مخالفین نظام خود را بارها تصفیه و سرکوب میکرد و یا زیر مراقبت داشت، و اما بانهم شعور سیاسی مردم رویهمرفته گسترده تر میشد، اعتراضات و نارضایتی ها ی ملّت بیشتر افزایش می یافت ، حوادثی مانند سوم عقرب ، تهدید و تیر باران های معترضین و روشنفکران، زندان و زنجیر و شکنجه ها بوسیلۀ حکومت و شورای سلطنتی نیز نتوانست جلو دادخواهی و تظاهرات و حق طلبی ها و اعتراضات حزب و توده های وسیع مردم را بگیرد .
شیوۀ مبارزات علیه استبداد ، استعمار و بی عدالتی ها در کشور ما بسیار منسجم و متحد نبود و از این لحاظ میتوانست بسیار آُسیب پذیر باشد، احزاب چپ دموکراتیک غالباً در شعارها و برنامه های مطرح خود تا حدودی با هم نزدیک بود و اما در عمل بیش از انتظارات متفاوت و مخالف همدیگر قرار میگرفتند، امراض خودخواهی و فتنه انگیزی های درونی و فشار های بیرونی مشکل ساز میشد، امپریالیسم جهان خوار و استعمار گران نیز شیوه های استعماری کلاسیک و کهن خود را تغیر میدهد، در سابق استعمار انگلیس به بهانۀ خریداری و تجارت مصالحه ( مصالحه دیگ و خوراکیها ) وارد سر زمین هندوستان گردیدند و تبلیغ مینمودند که مصالحه هندی غذا ها را خوش مزه و معطر میسازد و اما اهداف و مقاصد استراتیژی استعمار چیزی دیگری بود، همینکه دیگ استعمار با مصالحه هندی پخته و خوشمزه گردید، چنان استعمار و استبداد ظالمانه و جنایات ضد انسانی را به دنبال خود آورد و بر مقدرات ملت بزرگ و سرزمین افسانوی هندوستان مسلط گردانید که در نتیجه شبه قاره هندوستان و کشورهای همجوار آن به مستعمرات انگلیس در آمدند، استعمار انگلیس ها ( بریتانیای کبیر – Great Britain ) از سال 1857 تا 1947 در هندوستان بشدت و سفاکی و بیرحمی تمام ادامه یافت و سپس مردم بجان رسیده هندوستان تحت زعامت و رهبری خرد مندانۀ مهاتما گاندی و سایر رهبران و شخصیتهای ضد استعماری جنبش آزادی خواهی و نهضت ملی را رهبری نمودند و در نتیجۀ مبارزات و قهرمانیها، فدا کاری ها و قربانی های بیشمار، استعمار جهان خوار انگلیس را درهم شکستند و آزادی خود را بدست آوردند، و یا جنگ تریاک در چین و بسی دسلیس و توطئه های گوناگون دیگر. یعنی دیگر نمیشود و ممکن نیست استعمار نو ( Neo Colonialism ) به بهانۀ خریداری و تجارت مصالحه با اهداف شوم و مقاصد پلید و غارت گرانه خود وارد هندوستان بشوند.
و اما استعمار جدید به شیوه های جدید نفوذ و حمله میکنند و به بهانه های جدید و دیگری وارد صحنه میشوند، تحت عناوین و پوشش دموکراسی، حقوق بشر، کمکهای اقتصادی و باز سازی، تهدید و خطرات هیولای طالبان، القاعده، داعش و دیگر گروهای تروریستی که زاده و محصول خود آنها می باشد، امحای مواد مخدر و افساد مالی و اداری، و یا به بهانۀ سلاح های مخوف و تباه کن که جهان را تهدید میکند، وغیره که نمونه های بارز آن را در عراق، در افغانستان، لیبیا، سوریه و بسا کشورهای دیگری دیده میشود که همین اکنون جریان دارد و این پایان کار نیست، شیوه های کاری استعمار جدید تشکیل، تجهیز و اکمالات گروهای سفاک و خونریز تروریسم بین المللی، بکار گیری و گماشتن چنین گروهای ضد انسانی به عنوان نیرو های مفت و رایگان ( Free Force ) و تهدید ملل و دولتهای کشورهای مطلوب را به وسیلۀ چنین گروهای تروریستی و دهشت افگنی ایجاد مینمایند، و همچنان بوجود آوردن حکومات و رژیم های وابسته و دست نشانده خود تقرر، انتخاب و گماشتن جواسیس خود شیوۀ کاری استعمار جدید است که ایالات متحده آمریکا، انگلیس کهنه کار و متحدین آنها سر دمداران و بانی این همه وحشت سرائی ها هستند، جهان امپریالیسم و استعمار دقیقاً تلاش دارند تا به هر وسیله و بهانۀ حکومات و دولتهای مطیع و مزدور خود را در بسیاری از کشورهای جهان بر طبق میل و ارادۀ شوم خود ایجاد نمایند و تشکیلات مطلوب خود را حاکم بر اوضاع نموده ملت و کشوری را به اسارت بکشند، نفت و گاز، آلماس و طلا، یورانیم و دیگر اشیای قیمتی و معدنیات گرانبها و نایاب کشورها را دزدانه بسرقت و بغارت ببرند، ( آلماس کوه نور به غارت ربوده شد و زیب و زینت تاج و تخت شهنشاهی ملکه الیزابیت گردید ) و اما استعمار و امپریالیسم جهان خوار، سفاک و غارت گر است، استعمار جدید به هر حیله و نیرنگ، به هر بهانه و بازی تمامی صلاحیت و اختیارات کامل سیاسی، اقتصادی و نظامی آن کشور را بدون چون و چرا بدست خود میگیرد، فرودگا ها و شاهراه های ترانزیتی و ترانسپورت هوائی، دریائی و زمینی را در قبضه و اختیار خود نگهمیدارد، طیارات ملکی و نظامی و بار بری، واردات و صادرات، امورات گمرکی ( Custom ) و تمام شؤنات و امورات را در اختیار خود دارند و هر آنچه مطلوب اربابان قدرت واقع گردد به پیمانۀ بسیار وسیع و گسترده به سرقت میبرند، بازداشتها، زندان های مخوف ایجاد می کنند و هر آنچه خواسته باشند بی محابا و بی پروا انجام می دهند، حقوق مردم و قانون و ارزشهای ملی آن کشور را زیر پا مینمایند، قانون اساسی یا آئین نامه و قوانین و قرارداد ها و تعهدات اجباری و غیر منصفانه را با حکومت و رژیم دست نشانده خود بوجود می آورند، فساد مالی و اخلاقی را، مواد مخدر و انواع مصیبت های جانکاه را گسترش و ترویج مینمایند. و آنگاه بسرقت و جنایات آشکارا میپردازند، ویزا و روادید و دیگر مجوزات ورود ( Visa and Immigration ) هزاران نظامیان و افراد ملکی را نادیده میگیرند و از ارزشهای قانونی کشور های دیگر چشم پوشی مینمایند، چنانچه همین شیوه کاری استعمار جدید بوسیلۀ ایالات متحده آمریکا و بریتانیا در افغانستان اشغال شده و تعدادی از کشورهای دیگری جهان همین اکنون جریان دارد.
در حقیقت تمامی این تحرکات و فعالیتهای سیاسی علیه حکومت و نظام شاهی اخطاریست که به گوش حکام و شورای سلطنتی میرساندند، حکومت و نظام شاهی هرگز تحمل و حوصلۀ این همه را نداشت، ملت مطیع و سرکوب شده که اکنون بی پروا و بی هراس به تظاهرات و مخالفت میپردازند، اداره و کنترول آن کار بسی دشواری خواهد بود، ملت گرسنه و محروم، ملت رنج دیده و مظلوم چه بخواهی یا نخواهی روزی صدای اعتراض و نفرت بلند خواهند کرد.
ادامه دارد
لا يوجد حالياً أي تعليق