داکتر حمیدالله مفید
از گپ های پیش پا افتاده
باد در غیاب نویسنده از پنجره به درون خزید و یک دسته کاغذ ها را از روی میز برداشت وروی زمین پراگنده کرد .
روی کاغذ ها یک خامه ( مقاله) کوبنده وجدی نوشته شده بود .
مردی بیگانه ی وارد اتاق شد . یکی از کاغذ ها را برداشت وخواند . چیزی نفهمید . یکی دیگری از کاغذ ها را برداشت وخواند . باز هم چیزی نفهمید . ابروها را درهم کشید . سرش را شور داد وشانه هایش را بالا انداخت واز اتاق بیرون شد .
ماشین دوخت که روی میز نشسته بود ، به کاغذ های پراگنده گفت :« شما به همین گونه که هستید به درد هیچ چیز نمی خورید ، پراگنده وپیش پای افتاده معلوم می شوید .»
یکی از کاغذ ها گفت : شما چی کاره هستید که ما را نصیحت میکنید؟
ماشین دوخت گفت: « ما برای وصل کردن آمدیم !»
کاغذ ها چون کاغذ های خوبی بودند ، حرف او را قبول کردند .
ماشین دوخت ، همه ی آنها را به تر تیب روی هم دوخت .
باز همان مرد بیگانه وارد اتاق شد ، این بار همه ی کاغذ ها را یک جا وبه ترتیب مطالعه کرد . وبه فکر فرورفت ...
نشست مورخ 19.04.2008 نیروهای چپ ودموکراتیک افغانستان در شهر اندهوفن کشور هالند, بیانگر اینست که نیروهای چپ وملی ودموکراتیک افغانستان در اروپا که با بینش ها وگرایش های گوناگون پی افگنده شده اند . مانند برگ های همین طنز هستی دارند که با خوشبینی در کنار هم بخاطر نجات کشتی نیروهای چپ گرد هم امدند . اگر سازمانها ونیروهای چپ اندیش همگون می اندیشیدند مانند برگ های همگون می ماندند که روی هم جا گرفته اند . در آنصورت به برگ های همگون وتکراری می ماندند ، به خواندن نمی ارزیدند .
نتیجه ی دومی اینکه هر سازمان سیاسی ولو هرقدر هم درست بیاندیشد چون پراگنده رود بی معنی می تپد .
این پرسش مطرح می شود که آیا نیاز به اتحاد ویکپارچگی نیروهای دموکراتیک چپ وجود دارد؟
مهنداس کرم چند گاندی پیشوای سیاسی مردم هند . همیشه ترجمه شعر پر بار وخرد آفرین مولا نا جلال الدین محمد بلخی را که چنین است :
ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم
به انگلیس چنین میخواند :
To unit that is why we came to divide that is not our aim
زمانیکه سد نا لرز واستوار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی از اثر نفوذ اجنت های ا نتلجنس سرویس انگلیس ونفوذ در مغز کشور شورا ها فرو ریخت . وبگفته ی مولانا ی بلخ که: ماهی زسر گنده گردد نی زدم فتنه ز میخانه خیزد نی زخم
این لرزش بر شانه های ح.د.خ.ا نیز پدیدار گشت وصفحهء زرین تاریخ آنرا با خط چتلنویس سیاسی معاوضه کرد . در نتیجه چون تار وپود تشکیلاتی حزب با سازش های مصلحتی تنیده شده بود ، نه گزینشی بر این بنا ریسمان پیوسته ی آن نیز از هم گسلید و نیروهای دجال سیاسی موقع یافتند تا هست و بود کشور را به تاراج ببرند. وتاریخ را نیز سرچپه بنویسند.و دراین میان تشکیل وسازمان سیاسی ح.د.خ.ا« چون شهید بیکسی بر دوش های خسته ی تاریخ در راه نا شناخته ی روان شد» .
از آن زمان ده سال سپری گردید . از همان آستان سقوط خسروان گردن فرازی کشتی بی بادبان سیاسی حزب را نا خدا گشتند وتشکیلات ستیهندهء را که در زیر لایه های سیاست برروی آن غبار فراموشی نشسته بود تا پای جان نگهداشتند . هر باری
که با ایشان مطرح میکردند که بیائید تا تشکیلات خویش را بر ملا سازیم . میگفتند : رفقا زمان آن فرا نرسیده است . وماجرا جویان را به آرامش فرا میخواند . مگر یک لحظه هم نمیخواست تا این گردان رزمنده از هم متلاشی شوند .
تا آنکه به کمک نیروهای جهانی آخرین میخ در تابوت نیروهای طاغوتی ارتجاعی پا ئین اندیش ومرگ افزا کوبیده شد . وشرایط جدید رونما گردید .
از نشست های پیهم خردورزان درست بین وسالم اندیش حزب وحاکمیت دموکراتیک افغا نستان ونیروهای چپ خوش خط وخال به ابتکار رفیقی که سالیان دراز کشتی خالی حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان را پر نان وآب ساخته بود نخستین سیاههء نهضت میهنی پی افگنده شد . وبه کمک خردورز خسرو خوش اندیشی که سالهای دراز از آب چشمه سار زلال معرفت چپ دموکراتیک ، تشنگان حزب را سیراب ساخته بود . نخستین همایش پر شکوه این اندیشه به شگوفه نشست .