پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    1

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080410

    1 Empty 1

    پست  admin

    حضور نيروهای نظامی خارجی در افغانستان بعد از سقوط طالبان:

    پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 سازمان ملل متحد طي دوقطعنامه 1368 مورخ 12 سپتامبر 2001 و قطعنامه 1373 مورخ 24 سپتامبر 2001 بطور تلويحي اقدامات تروريستي را به عنوان «حمله مسلحانه» شناسايي و مجوز توسل به زور برای دفاع از خود را به آمریکا اعطا کرد. هيأت حاکمه بوش به خوبي مي دانست قدرت خراب تر کردن «ويرانه هاي افغانستان» را دارد اما براي ساقط کردن طالبان، ورود به کابل و شهرهاي اصلي و به دست گرفتن قدرت یک ضرورت بود. بدون نيروي زميني پيش رونده حملات پيش دستانه صرفاً در حد حمله باقي مي ماند در حاليکه آمريکا نيازمند پيروزي کامل بود. سرانجام نيروهاي جبهه متحد شمال تحت امر ژنرال فهيم جانشين احمد شاه مسعود، اين نقش را ايفا کردند. ازبکستان و قرقيزستان فرودگاه هاي خود را در اختيار آمريکا گذاشتند. جمهوري آذربايجان نيز اجازه پشتيباني هوايي از فرودگاه هاي خود را به آمريکا و ائتلاف داد. ايران در رابطه نزديک با نيروهاي جبهه متحد شمال کماکان به کمک هاي خود به اين گروه که اهميت آن افزايش يافته بود ادامه داد. پاکستان که در معرض تهديد آمريکا قرار داشت، بلافاصله اجازه استفاده از دو پايگاه شمسي در بلوچستان و يعقوب آباد در سند را به آمريکا واگذار نمود. هيأتي که از پاکستان براي زمينه سازي خروج فوري نيروهاي پاکستاني از جبهه هاي افغانستان به آن کشور رفت، مأموريت ديگري داشت که متقاعد کردن ملا عمر به طرد بن لادن از افغانستان بود که موفق به اين امر نشد. شکست مأموريت اين هيأت در 6 اکتبر 2001 شمارش معکوس آغاز حملات آمريکا عليـه طالبان در تاريــخ 7 اکتبر 2001 بود. آمــريکا با استفاده از عمليات سيا و نيــروهاي ويـژه براي
    هماهنگ کردن اتحاد شمال و ساير فرماندهان افغان در زمين و حمايت از آنها با نيروي هوايي آمريکا اقدام نمود و مقابله سريع نظامي روي داد.(1) نيروهاي جبهه متحد از شمال اقدام به پيشروي نمودند. 18 آبان ماه شولگره و مزار شريف آزاد شدند. اين پيروزي کليد فتح شمال بود. تالقان دو روز بعد آزاد شد. هرات 21 و سرانجام کابل 22 آبان ماه 1380 آزاد و آقاي رباني بعد از اينکه به ترتيب در جبل السراج، تالقان، مزارشريف و فيض آباد دولت خود را تشکيل داده بود، وارد کابل شد. هم زمان با اين تحولات کنفرانس بن در مورد افغانستان در نوامبر 2001 در آلمان برگزار و توافقنامه بن(2) به امضا رسيد. اين توافقنامه 4 ضميمه داشت که در ضميمه شماره 1 تکليف تأمين امنيت و حضور نیروهای نظامی خارجی در افغانستان طی 4 بند به شرح ذيل مشخص شده است:
    1. شرکت کنندگان در مذاکرات سازمان ملل در مورد افغانستان، اذعان داشتند مسئوليت تأمين امنيت و نظم و قانون در سراسر افغانستان به عهده افغان ها
    مي باشد. به اين منظور آنها تعهدات خود را براي انجام همه اقدامات در حد توان و نفوذشان براي تضمين امنيت از جمله براي سازمان ملل و ساير اعضاي سازمان هاي دولتي و غير دولتي فعال در افغانستان به عمل مي آورند.



    2. با درنظر داشت به اين هدف، شرکت کنندگان خواستار مساعدت جامعه بين المللي در کمک به اداره جديد افغانستان در ايجاد و آموزش نيروهاي امنيتي و نيروهاي مسلح جديد افغانستان شدند.



    3. با احتساب اين که تا استقرار و فعاليت کامل نيروهاي امنيتي و نيروهاي مسلح جديد (افغاني) زمان لازم است، شرکت کنندگان از شوراي امنيت سازمان ملل درخواست نمودند تا موضوع قانونمند نمودن گسيل زود هنگام نيروي داراي مجوز سازمان ملل را در نظر بگيرند. اين نيروها به حفظ امنيت در کابل و مناطق حومه آن مساعدت

    مي کنند. اين نيرو مي تواند در صورت لزوم در ساير مراکز و نواحي نیز گسترده شود.



    4. شرکت کنندگان در مذاکرات سازمان ملل در مورد افغانستان خواستار خروج همه واحدهاي نظامي از کابل و ساير مراکز يا نواحي شدند که نيروهاي داراي مجوز سازمان ملل به آنجا گسيل مي شوند. همچنين مطلوب خواهد بود اگر اين نيروها به احياي زير ساخت هاي افغانستان کمک کنند.(3)
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الخميس 10 أبريل 2008 - 18:46  admin

    عليرغم تاکيد اين سند بر لزوم گسيل نيروهاي داراي مجوز سازمان ملل متحد در

    افغانستان دو گروه نيروهاي نظامي خارجي درافغانستان وارد عمليات شدند که شرح وظايف، حدود اختيارات و استراتژي متفاوت داشته و تلاش براي هماهنگي و همسو نمودن آنها يکي از محورهاي فعاليت آمريکا در افغانستان بوده است. اين دو گروه نظامي به شرح ذیل بودند:
    اول: نيروهاي «عمليات صلح پايدار» به فرماندهي ائتلاف و رهبري آمريکا که دستور العمل عمليات نظامي تهاجمي را دنبال مي کند. اين نيروها نخستين بار عمليات تهاجمي عليه نيروهاي طالبان را از تاريخ يکشنبه 15 مهر 1380 با حمله به کابل آغاز نمودند. آنها فاقد مجوز سازمان ملل اند؛ اما از آنجا که عمليات تهاجمي خود را بر مبناي شعار جنگ با تروريسم و در پاسخ به حمله القاعده به نيويورک قرار
    داده اند، قايل به مشروعيت حقوقي هستند. گرايش اين نيروها بيشتر عمليات نظامي هوايي عليه مواضع مورد نظر آمريکا در افغانستان و حتي پاکستان بوده است. فرماندهي عمليات هوايي OEF مرکز عملياتي عديد در قطر است که تحت فرماندهي مرکزي آمريکاست. اين مرکز کليه پروازهاي خارجي بر فراز افغانستان را تحت کنترل داشته و سقف پروازي هواپيماهاي غير نظامي در فضاي افغانستان را محدود کرده است. عمليات OEF با استفاده از پايگاه هوايي بگرام در افغانستان به علاوه پايگاه هايي در پاکستان، ازبکستان، قرقيزستان و آذربايجان بود. با توجه به تمرکز نيروهاي طالبان در مرز مشترک افغانستان و پاکستان بيشتر عمليات اين نيروها در اين محدوده متمرکز بوده است.
    دوم: نيروهاي کمک کننده به امنيت جهاني يا «آيسف»: تشکيل آيسف بر اساس

    قطعنامه شماره 1386 (سال 2001) انجام گرفت. مجوز اوليه 6 ماهه بود بر اساس قطعنامه 1413 (سال 2002) براي يک دوره 6 ماهه ديگر تمديد شد. دستور کار اصلی این نیروها صلح باني بود و در ابتدا از عمليات تهاجمي منع می شد اما از ژانويه 2004 مجوز تأمين امنيت فراتر از کابل را دريافت کرد. آيسف در ابتدا مأموريتي متشکل از 9000 نيرو از 36 کشور بود که 26 کشور از آنها اعضاي ناتو بودند.(4) مقر فرماندهي اين نيروها در کابل است. فرماندهي ناتو از سال 2003 تا 2005 بر اساس رياست 6 ماهه ناتو چرخشي بود. در سپتامبر 2005 ايتاليا، فرماندهي را از ترکيه براي يک دوره 9 ماهه تحويل گرفت و آن را در ماه مه 2006 به ستاد فرماندهي نيروهاي واکنش سريع ناتو که تحت فرماندهي انگلستان است تحويل داد وظايف اين نيروها در افغانستان عبارتند از:

    - هدف گرفتن تهديدات بالقوه،
    - پاک کردن راه ها و پل ها از مين،
    - به عهده گرفتن مسؤليت هاي ديگر در شهرسازي (تعمير پلها، راه ها، چاه ها،
    شبکه هاي آبرساني)،
    - امکان مقابله با فجايع،
    - کار با نيروهاي محلي و نيروي ملي جديد،
    - کار با نيروي حاکمان محلي که دولت موقت منصوب کرده يا به رسميت شناخته است،
    - تسهيل پيشرفت روند آموزش، تأمين اعتبار لازم براي نيروهاي تازه، و وارد ساختن افراد از ولايات به اردوي ملي،
    - واگذاري مسؤليت به اردوي ملي پس از کسب توانايي.(5)
    بر اساس اعلاميه وزارت کشور انگلستان آيسف به دعوت دولت افغانستان در اين کشور به سر مي برد.(6) دو هدف اصلي آيسف "جلوگيري از بازگشت افغانستان به فضاي مديريت نشده اي که مجدداً پايگاه تروريسم شود و ايجاد امنيت و نهادهاي دولتي به منظور بازگشت ناپذير کردن پيشرفت هاي بعد از سقوط طالبان" اعلام شده است.
    گسترش ناتو در افغانستان: 11 اوت 2003 ناتو فرماندهي مأموريت آيسف را بر عهده گرفت. اما این مأموريت را کماکان تحت مجوز سازمان ملل متحد ادامه داد و کشورهاي کمک کننده اي را درگیر نمود که عضو ناتو نبودند. ناتو از آغاز ورود به صحنه افغانستان با توجه به تجربه بالکان به صورت تدريجي و با احتياط وارد شد. نيروهاي ناتو از آغاز دو هدف موازي نظامي در افغانستان را مطرح نمودند:
    - تلاش براي استقرار صلح و ثبات
    - کمک به دسترسي امن دولت افغانستان به نواحي مختلف و زمينه سازي براي بازسازي،
    ناتو در آغاز براي رسيدن به اين اهداف از انجام عمليات تهاجمي پرهيز مي کرد. ليکن با توجه به ضعف ارتش ملي افغانستان و عدم آمادگی نیروهای افغانی برای درگیری در همه صحنه ها، آمريکا و انگليس تمايل داشتند ناتو را برخلاف مأموريت صلح باني در بالکان، در افغانستان درگير عمليات تهاجمي نمايند. با گسترش ناامني در افغانستان در مورد اين عمليات اختلاف نظرهايي بين مقامات ناتو مطرح گرديد. ژاپ دهوپ اشفر در تاريخ 14 ژوئن 2006 در مصاحبه با تلويزيون CBC کانادا گفت: "ناتو هرگز اجازه نخواهد داد مأموريتش در افغانستان به شکست منتهي شود و اين کشور بار ديگر به يک اردوگاه آموزش براي تروريستها تبديل گردد." در حاليکه مرحله اول گسترش ناتو به حضور نيروهاي ناتو در کابل و اطراف آن محدود مي شد، در مرحله دوم نيروهاي ناتو با استفاده از گسترش آيسف به سمت شمال بر اساس قطعنامه 1510 شوراي امنيت سازمان ملل متحد از کابل خارج و به نواحي نسبتاً امن افغانستان وارد شد. اين سازمان با اصرار آمريکا در کنفرانس سران ناتو در استانبول در ژوئن 2004 پذيرفت از طريق چهار گروه بازسازي استاني موسوم به پي.آر.تی در مزار شريف (انگلستان)، ميمنه (انگلستان) فيض آباد (آلمان) و بغلان (هلند) پيشروي نمايد. گروه هاي بازسازي استاني يگان هاي نظامي کشورهاي عضو ناتو در ولايات افغانستان هستند که مأموريت خود را تأمين امنيت براي بازسازي تعريف نموده اند و غير از دستور کار تفاوتي با ساير گروه هاي نظامي خارجي مستقر در افغانستان ندارند.
    در مرحله سوم پيشروي نيروهاي ناتو در افغانستان، گروه هاي بازسازي ولايتي در شمال افغانستان به تدريج در جهت خلاف عقربه هاي ساعت در افغانستان حرکت(7) و در
    بادغيس، هرات، هلمند و قندهار مستقر شدند. ولايات هلمند و قندهار تا پيش از اين تحت کنترل نيروهاي آمريکايي بود. بر اساس اين طرح ولايت زابل که از ولايات ناامن به شمار مي رفت تحت پوشش قرار گرفت. کانادا گروه بازسازي ولايتي در قندهار، انگلستان در هلمند و سوئد در مزار شريف را تحويل گرفتند و آمريکا گروه بازسازي ولايت زابل را تأسيس نمود. 26 ژانويه 2006 انگلستان اعلام نمود: "در قالب مرحله سوم پيشروي ناتو 3300 نفر را به پايگاهي در لشگرگاه مرکز ولايت هلمند گسيل مي دارد که دسته هاي چتر باز از گروه هاي اصلي آن خواهند بود." انگليس تا قبل از اين تاريخ تنها يک هزار نيروي نظامي در افغانستان داشت. با توجه به سه نوبت جنگ های انگلستان با نيروهاي پشتون در جنوب افغانستان در زمان حضور استعمار انگليس در هند در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20، گسيل نيروهاي انگليس به هلمند همانند حضور اين نيروها در بصرة عراق، اقدامي تحريک آميز و تنش زا تلقي مي شد. از آنجا که به درخواست آمريکا، شوراي امنيت ناتو توافق کرده بود همکاري بين «مأموريت ثبات» آيسف و نيروهاي تحت امر آمريکا در عمليات تلاش براي صلح را تقويت نمايد، ناتو همزمان اعلام کرد نيروهاي واکنش سريع ائتلاف تحت امر انگلستان از ماه مه 2006 تا فوريه 2007 به رياست ژنرال ديويد ريچاردز رهبري نيروهاي آيسف را برعهده خواهد گرفت. پارلمان هلند نيز پس از مذاکرات جنجالي در تاريخ فوريه 2006 متعهد شد که 1400 نيروي نظامي هلندي را به اروزگان اعزام نمايد تا بدين ترتيب مرحله سوم گسترش ناتو در افغانستان تکميل شود.(8) همچنين توافق شد. تا از شمار 19 هزار نيروي آمريکايي در افغانستان 3 هزار نفر در سال 2006 کاسته و در مقابل نيروهاي ناتو در افغانستان به 21 هزار نفر افزايش يابند. از نوامبر 2002 گسيل گروه هاي بازسازي استاني زمينه استفاده از آيسف در کنار فرماندهي ائتلاف که 10 تيم بازسازي استاني را اداره مي کرد فراهم شد. (9)
    avatar

    پست الخميس 10 أبريل 2008 - 18:47  admin

    اهميت پذيرش فرماندهي توسط انگلستان در همزماني آن با آغاز مرحله سوم توسعه ناتو در افغانستان بود. اين موضوع دو ويژگي داشت: اولاً در اين مرحله قرار بود حضور نيروهاي آمريکايي کاهش و نقش نيروهاي ناتو برجسته شود؛ لذا هماهنگي بيشتري بين نيروهاي آمريکاي و آيسف ضرورت داشت. با توجه به اينکه انگليس خود را پس از آمريکا پيشرو در صحنه افغانستان مي شناسد لذا فرماندهي به آنها واگذار گرديد. ثانياً چون نيروهاي انگليسي يکي از پر مخاطره ترين حوزه هاي عمليات در جنوب يعني در هلمند و پيرامون آن را به عهده گرفت و متعهد شد تا نيروهاي خود را به 4 برابر افزايش دهد پذيرش مسئوليت فرماندهي از اين منظر نيز توجيه پذير بود و ناتو در اين مأموريت محک جدي براي مأموريت جديد بعد از جنگ سرد خود آن هم بيرون از اروپا و در يک کشور اسلامي را تجربه مي کرد.(10) توسعه ناتو به غرب و جنوب افغانستان از اين منظر حادثه مهمي تلقي مي شود. ناتو که مدعي شده بود حضور نيروهاي آن کشور در شمال افغانستان عامل استقرار صلح و ثبات بوده در حرکت به سمت جنوب با واقعيتهاي جديد افغانستان روبه رو گرديد. "موفقيت ناتو در استقرار صلح و ثبات پيش شرط تداوم طرحهاي ديگر جامعه جهاني در افغانستان به شمار مي رفت."(11)
    مرحله چهارم عمليات ناتو در افغانستان به گسترش حضور نيروهاي اين سازمان به مناطق شرقي افغانستان مربوط مي شود. در اين مرحله نيز نيروهاي آيسف اين مناطق را از نيروهاي آمريکايي تحويل گرفتند. اين مرحله با امضاي توافقنامه ناتو و افغانستان در شهريور ماه 1385(6 سپتامبر 2006) آغاز گرديد و با جا به جايي فرماندهي نيروهاي ناتو از انگلستان به آمريکا در فوريه 2007 وارد مرحله جدي تر شد. به طور کلي ناتو براي اجراي مأموريت خود در افغانستان از سه سطح تماس بهره گرفته است:
    1. نيروهاي آيسف
    2. فرماندهي غير نظامي که بيشتر با هدف تماس با همسايگان افغانستان طراحي شده.(12)
    3. برنامه همکاري با افغانستان که در قالب توافقنامه مشترک ناتو و افغانستان تنظيم شده است.

    مستندات همکاری ناتوو افغانستان: در جريان اجلاس وزراي خارجه کشورهاي عضو ناتو در دسامبر سال 2005 تصويب شد که ناتو در قالب برنامه مشخصي همکاريهاي خود را با کابل سازماندهي کند. با توجه به گسترش فعاليت هاي ناتو در سال 2006 و به ويژه نقش عملياتي اين سازمان در افغانستان اين برنامه تهيه و تحت عنوان «بيانيه ناتو و
    جمهوري اسلامي افغانستان»(13) در شهريور ماه 1385 به امضاي رييس جمهور افغانستان و دبيرکل ناتو رسيد. براساس اين سند که در پنج بخش تنظيم شده "ناتو بر تعهدات خود براي کمک به ساخت افغانستان صلح آميز، با ثبات و دمکراتيک تاکيد و اهميت ثبات و امنيت افغانستان براي آسياي مرکزي و جنوبي و فراتر از آن جامعه بين الملل را اذعان داشت." ناتو به همکاري براي دستيابي دولت افغانستان به مسئوليت کامل امنيت تصريح و اعلام داشته "تا انجام اين مهم ثبات در اين کشور بايد از طريق گسيل نيروهاي

    بين المللي و حمايت از تحول موثر در نهادهاي امنيت ملي و دفاعي افغانستان، ارتقا يابد." در اين بيانيه درج شده است: ناتو در پاسخ به درخواست کرزاي براي همکاري گسترده و دراز مدت با ناتو برنامه همکاري با افغانستان را به پيش مي برد. اين برنامه مدعي است که مبتني بر رابطه منحصر به فرد ناتو با افغانستان شکل گرفته و حمايت از حاکميت ملي، استقلال و تماميت ارضي افغانستان را منعکس مي نمايد و همکاريهاي ناتو افغانستان صرفاً محدود به مفاد اين برنامه نيست. در مقدمه اين بيانیه آمده است: "افغانستان اذعان مي دارد که در حال حاضر از تأمين نيازهاي امنيتي خود ناتوان است و بسيار سپاس گزار مساعدت هاي ناتو در تأمين امنيت و ثبات در افغانستان است. در اين بيانيه واقع بيني از نظر تجهيزات، منابع و حوزه هايي که ناتو مي تواند به طور ملموس مساعدت کند به علاوه واگذاري امور به افغان ها، تقدير از نقش آيسف، توجه به فعاليتها و همکاري هاي ساير بازيگران، تأمين همکاري و پرهيز از دوباره کاري، توجه به نتايج کنفرانس لندن به عنوان اصل مهم همکاري مورد تأکيد است." همچنين بر اساس اين سند فعاليت هاي ناتو بيشتر متوجه مشورت، آموزش، تحول نرم افزاري و نهادسازي و در قالب برنامه مشارکت براي صلح (مورد خاص افغانستان) و برخي تجارب استفاده شده در آسياي مرکزي خواهد بود. در اين بيانيه با توجه به شرايط اقتصادي افغانستان و نظر به درگيري عملياتي ناتو در اين کشور، موضوع امکان تأمين منابع دوجانبه براي حمايت از اجراي کامل اين برنامه مورد توجه قرار گرفته است. دربخش 5 اين سند، در مورد نيرو و تجهيزات مورد نياز براي اجراي برنامه نوشته شده "افغانستان، ناتو و متحدانش با يکديگر مشورت مي کنند تا نهادها، نيروها، دارايي و تجهيزات و آموزش لازم براي اين برنامه را تعيين کنند." اين سند در پايان، حوزه هايي را که ناتو مي تواند به دولت افغانستان کمک کند، نام برده است. هدف اصلي اين سند ايجاد زمينه حقوقي براي توجيه اقداماتي است که ناتو را در راستاي توسعه تهاجمي خود در افغانستان احتمالاً درگير خواهد کرد.

    اختلاف نظر در ناتو: اگر چه ناتو با بهره گيري از تجربيات بالکان وارد افغانستان شد و حضور خود را مرحله به مرحله و با احتياط گسترش داد اما شرايط متفاوت افغانستان و اين واقعيت که به هر ميزان ناتو مسئوليت امنيت افغانستان را پذيرفت به همان ميزان ناامني ها گسترده تر شد، يکي از مجهولات معماي کنوني امنيت افغانستان است. افغانستان از سال 2005 به عنوان مهمترين موضوع اين سازمان در دستور کار
    اجلاس هاي مهم سران و وزراي خارجه و دفاع کشورهاي ناتو قرار داشته و در همه نشست ها آمريکا با توجه به درگيري در عراق خواستار ايفاي نقش بيشتر ناتو در افغانستان بوده است. از نظر رييس جمهور آمريکا ائتلاف نظامي در قالب ناتو بر مبناي اين اصل شفاف که «حمله به يکي حمله به همه است» استوار است. بوش معتقد است:"اين اصل درحمله به کشور يا خاک يا نيروهاي اعزامي ما به مأموريت ناتو در خارج، مصداق پيدا مي کند."(14) اين تعريف آمريکايي از مأموريت ناتو، کشورهاي عضو را ملزم

    مي کند که در پاسخ به هر حمله اي به نيروي هر کشور عضو ناتو در افغانستان مشارکت نمايند. مسايلي از جمله "قاعده درگيري" که از آن به عنوان يکي از موانع تکميل مرحله سوم گسيل نيروهاي ناتو نامبرده مي شد(15) و يا اينکه وزير دفاع انگلستان ابراز اطمينان کرده بود "کمبودهاي مأموريت ناتو در افغانستان از ساير مأموريت هاي ناتو کمتر خواهد بود،"(16) رفته رفته به افکار عمومي کشانده شد و به عنوان اختلاف نظر دروني ناتو عنوان گرديد. برخي دولت هاي عضو ناتو با فشار افکار عمومي و نمايندگان پارلمان خود مواجه و مجبور بودند در مورد دلايل ورود ناتو به عمليات تهاجمي نظامي توضيح دهند. آلمان اعلام کرد به دلايل تاريخي امکان حضور در سطحي را ندارد که ناتو تعيين مي کند.آنها با اشاره به تصوير آلمان در جنگ جهاني دوم و تلاشي که براي زدودن اين تصوير طي 60 سال گذشته انجام داده اند، مشارکت در بازسازي پليس و نيروهاي مرزباني و ارايه تصوير فعال از خود در اين حوزه تا حدي نظامي؛ خود را از پذيرش مسئوليت هاي نظامي مبرا و يا حضور نظامي خود را بسيار محدود و کم خطر نمايند. اين سياست به شدت مورد انتقاد ساير کشورهاي ناتو قرار گرفته است. بي عدالتي در توزيع مأموريت هاي پر خطر در ولايت هاي جنوبي از جمله موارد مشاجره آميز ناتو بوده است.
    رييس جمهور آمريکا در کنفرانس سران کشورهاي عضو ناتو در ريگا اظهار داشت: "هر ملت عضو ناتو بايد سرمايه گذاري لازم دفاعي را انجام دهد تا ناتو به ظرفيتهايي که لازم است تا با هر چالشي که ممکن است در دهه آتي بروز کند دست يابد."
    رييس جمهور آمريکا تهديد قرن جديد را تروريست ها و افراطيوني که از «ايدئولوژي پر از تنفر» تبعيت مي کنند و در جستجوي ايجاد امپراتوري استبدادي از اسپانيا تا اندونزي هستند اعلام کرد و افزود: "ناتو اين تهديد را سه سال پيش براي دفاع از دمکراسي جوان افغانستان شناسايي کرد. آنها با شجاعت کار حياتي را براي کمک به اينکه صلح در اين دمکراسي جوان تأمين شود؛ انجام مي دهند." جرج بوش در اين سخنراني اظهارات مقامات ناتو مبني بر اينکه "امروز افغانستان مهمترين عمليات ناتو است" را تاکيد و افزود: "با ايستادن کنار يکديگر در افغانستان ما از مردم خود حفاظت مي کنيم و از آزادي خودمان دفاع مي کنيم و پيام روشني را براي افراطيون مي فرستيم. " وي بار ديگر تکرار کرد: "کار ما در افغانستان به جامعه يوروآتلانتيک امنيت مي دهد و براي متحدان ناتو غرور آفرين است."(17) اما فراتر از اظهارات بوش در ريگا اين کنفرانس صحنه بروز اختلافات برخي از اعضاي فعال اين سازمان در افغانستان بود. صدراعظم آلمان ضمن مخالفت با افزايش نيروهاي کشورش در افغانستان هنگامي که با اعتراض وزير خارجه کانادا در مورد ملاحظات تاريخي برخي کشورها در گسيل نيرو به مناطق بحراني افغانستان مواجه شد اعلام کرد: در صورت وقوع بحران اين نيروها مي توانند به جنوب افغانستان نيز اعزام شوند. عدم پذيرش مسئوليت حضور در مناطق پر خطر افغانستان از موضوعات مطرح در اين کنفرانس بود. در بيانيه اين کنفرانس سه ماده به مسأله افغانستان اختصاص داده شد. ناتو تاکيد کرد "در کنار دولت کرزاي و مردم افغانستان براي ايجاد جامعه با ثبات، دمکراتيک و سعادتمند، آزد از تروريسم، مواد مخدر و خشونت، سازنده براي امنيت خود و در صلح با همسايگانش مي ماند." (18) ناتو متعهد شد: "امنيت و ثبات و بازسازي در افغانستان را از طريق آيسف حمايت کند." دراين راستا ناتو خواستار تضمين تأمين نيرو، منابع و انعطاف مورد نياز براي آيسف شد. بيانيه تصريح نمود: "بدون توسعه، امنيت و بدون امنيت، توسعه در افغانستان شکل نمي گيرد."در همين چارچوب ناتو قالب کلي فعاليت خود را سند کنفرانس لندن تعيين نمود. بيانيه اجلاس ريگا در خاتمه از سازمان ملل، بانک جهاني و ساير سازمانهاي بين المللي و ساير ملل مي خواهد "در قالب اصل واگذاري امور به افغانستان از استراتژي توسعه ملي اين کشور حمايت کنند." ناتو در اين بيانيه صراحتاً اذعان مي دارد "نقش کامل خود را انجام

    مي دهد اما نمي تواند از پس همه امور برآيد."(19)



    علاوه بر مسايل مرتبط با ناتو فرماندهان آمريکا و انگلستان بر سر نحوه هماهنگي عمليات و تعامل با نيروهاي افغاني با يکديگر اختلاف نظر دارند. موضوع واگذاري موسي قلعه به نيروهاي منتسب به طالبان و بده بستان هايي که با هدف کاهش تهديد نيروهاي نظامي انگليس در هلمند صورت گرفت از يک طرف و تماس هاي آمريکا با نيروهاي شورشي علاوه بر ناديده گرفتن تهديد گروه هاي شورشي افغاني از جمله قاچاقچيان مواد مخدر، اين باور را تقويت کرد که نيروهاي آمريکا و انگليس حضور کم هزينه را بر دستيابي به امنيت و ثبات ترجيح مي دهند.



    اجلاس وزرای دفاع کشورهای عضو ناتو در نوردويک هلند در تاريخ 25اکتبر 2007 از روند اين اختلاف نظرها به دور نبود. در اين اجلاس وزير دفاع آمريکا نسبت به عدم مشارکت فعال کشورهای عضو ابراز نگرانی کرد. کشورهای عضو با بهانه قرار دادن اعزام نيرو به دارفور ، چاد، لبنان و کوزوو برای اعزام نيرو به افغانستان بهانه تراشی کردند.(20) تنها 6 کشور عضو ناتو و 3 کشور غير عضو برای اعزام نيرو بيشتر به افغانستان اعلام آمادگی نمودند. آلمان و برخی از کشورها که نامشان فاش نشده اکراه خود را برای اعزام نيرو به مناطق خطرناک افغانستان اعلام کردند. وزير دفاع آلمان در اين اجلاس گفت: بازسازی افغانستان حداقل به اندازه جنگيدن با شورشيان اهميت دارد و موضع آلمان تغيير نخواهد کرد.

    قدرت نمايي مجدد طالبان و افزايش ناامني در افغانستان: در حالي که آمريکا در

    سال 2002 مدعي شده بود نيروهاي طالبان کشته و يا در زندان گوانتانامو به سر
    avatar

    پست الخميس 10 أبريل 2008 - 18:47  admin

    مي برند، در اوايل سال 2006 وزير دفاع انگليس شمار طالبان را هزار نفر و تعداد القاعده را ناچيز اعلام کرد و مدعي شد تهديد آنها در جنوب را خطري استراتژيک براي افغانستان نمي شمارد. اما نشانه هايي از تحرکات بيشتر معارضين افغاني در سال 2006 به سرعت اين ادعا را رد کرد. رييس جمهور آمريکا در اجلاس سران ناتو در ريگا در آذرماه 1385 در مورد توان ناتو براي مقابله با ناامني هاي افغانستان گفت: "موثر بودن نيروهاي ناتو را در اين تابستان وقتي که ناتو مسئوليت عمليات امنيت را در جنوب افغانستان از آمريکا تحويل گرفت، شاهد بوديم. طالبان افراطی که درصدد ساقط نمودن دمکراسي افغانستان و کسب قدرت بودند، انتقال قدرت از آمريکا به ناتو را فرصتي براي آزمون اراده ائتلاف ديدند. براي همين طالبان نيروهاي جنگنده زيادي را نزديک قندهار گردآورد تا با نيروهاي ناتو رودررو شود. اين يک اشتباه بود نيروهاي ناتو از کانادا و دانمارک و هلند و انگليس و استراليا و آمريکا همراه با ارتش ملي افغانستان با حمايت عملياتي از روماني، پرتغال و استوني با دشمن درگير شد. بر اساس ادعاي فرماندهان ناتو نيروهاي ائتلاف شجاعانه جنگيدند و تلفات سنگيني را به طالبان وارد کردند. ژنرال ديويد ريچاردز فرمانده نيروهای ائتلاف در افغانستان آن را اينگونه تعبير مي کند: "نسبت به ناتو و توانايي ما در اجراي عمليات امنيت مورد نياز شک داشتند. اينک هيچ سوالي در مورد توانايي ما وجود ندارد. ما چند صد نفر طالبان را کشته ايم و هر گونه شک در فکر هر کس را در مورد اينکه ناتو از انجام آنچه براي آن اعزام شده برمي آيد برطرف نموده است."(21) اما تحولات سال 2007 و تشديد عمليات انتحاری عليه نيروهای نظامی خارجی در افغانستان و گسترش شديد ناامنی و بی ثباتی در اين کشور و ناتوانی ناتو از گام زدن در مسير اهداف از پيش اعلام شده اين سازمان را با چالش مهمی در حضور خارج از مرزهای اروپا و به ویژه در سرزمين های اسلامی روبه رو کرده است. طالبان، گسترش مخالفت های مردمی، افزايش کشت و قاچاق مواد مخدر، کندی بازسازی ، افزايش مرگ و مير نيروهای غير نظامی ابعادی از شکست ماموريت ناتو در افغانستان است. نماينده اسبق سازمان ملل در بوسني و هرزه گوين در مصاحبه با ديلی تلگراف در آبان 86 اذعان داشت که ناتو در مقابله با طالبان شکست خورده و پيروزی آنها ناممکن است.(22) در حالی که آمريکا قصد داشت تا هزينه نظامی برنامه های توسعه طلبانه و يکجانبه گرايانه خود در جهان را با ناتو و کشورهای متحد خود تقسيم نمايد اينک منافع کشورهای اروپايی در افغانستان و ماموريت پر خطر افغانستان، ماليات دهندگان کشورهای غربی را با اين سوال مواجه کرده که آيا حضور آنها در افغانستان کار صحيحی است. به نظر می رسد افغانستان می تواند در آينده در راستای تنظيم و تعديل رفتار حداقل بال اروپايی ناتو نقش تعيين کننده ايفا نمايد.
    پی نوشت ها



    1. Saving Afghanistan: Foreign Affairs. January/February 2007,Barnett R.Rubin P 65.

    2. Bonn Agreement, November 2001,Bonn,Germany



    3. http://www.afghan-web.com/politics/bonn_agreement_2001.html



    4. Ibid , P.11



    5. ياسين رسولي، نقش کشورهاي منطقه در بازسازي افغانستان: پروژه تحقيقي نقش کشورهاي



    منطقه در بازسازي افغانستان، مرکز مطالعات استراتژیک وزارت امور خارجه افغانستان : زير نظر عزير آريانفر،کابل 2005، نشر ميوند صص 171- 170



    6. The UK Deployment to Afghanistan, Fifth Report on Session 2005-2006, Ordered by House of Commons, House of Commons Defence Committee,P.10



    7. The UK Deployment to Afghanistan, P.9



    8. Ibid, P.9



    9. Ibid, pp.2-4



    10. Ibid, P.12



    11. Ibid, P.13



    12. حکمت چتین در فاصله 2003 الی 2006 و از آن به بعد دان اورت با عنوان نماینده غیر نظامی ارشد ناتو در افغانستان مشغول به کار بوده اند.



    13. Declaration by the North Atlantic Treaty Organization and the Islamic Republic of Afghanistan< http://nato.afghanistan>



    14. http://www.nato.riga/speaches



    15.“UK Tries to form Coallition to Fight in Afghanistan” ,The Guardian, 15 November 2005



    [1]6. The UK Deployment to Afghanistan, P.13



    17.George W.Bush, President of the United State of America,



    http//www.rigasummit.lv/en/id/speeches/nid/51/



    18. Riga Summit Declaration Issued by the Heads of State and Government Participating in the Meeting of the North Atlantic Council in Riga on 29 November 2006, http//www.Nato.Int/docu/pr/2006/p06-150e.ht P.1



    19. Ibid



    20.“NATO Nations Scrape together Reinforcements for Afghanistan” AFP, Oct.25, Nordwijk, the Netherland



    21.George W.Bush, Presidnet of The United State of America Ibid/51/



    22.“ NATO Losing Fight in Afghanistan”, CNN.com/Asia/oct.25
    avatar

    پست الخميس 10 أبريل 2008 - 18:48  admin

    منبع:مجله آسیا و قفقاز جنوبی

      اكنون الجمعة 19 أبريل 2024 - 9:29 ميباشد