صنف پنجم مکتب ابتدائيه نمبر دوم شهر پلخمري بودم ، يک همصنفم که به يکي از مضامين همان زمان يا علاقه نداشت ويا درآموختن مضمون مشکل داشت ويا اينکه تحت تأثيرقرار ميگرفت و نمي توانست به سوالات استاد جواب بدهد و استاد محترم ما بعوض اينکه بااستفاد از ميتود هاي علمي تدريسي بدون شکنجه، توهين و تحقيربرخورد نمايد، از ميتود شکنجۀ که در افغانستان همان وقت رايج بود استفاده مينمود. بدون مبالغه هرروز در ساعت مضمون همان استاد، همصنفي ام در تختۀ پشتش يکپارچه از کارتن کاغذي را در زير لباس هايش پنهان مينمود تا باشد که از شدت درد چوب هاي استاد کاسته شود. بعد از آنکه استاد از موضوع آگاه شد ، کار شاگرد صنف پنجم که هنوز به اصطلاح دهنش بوي شير ميداد خراب شد . آنقدر لت ميخورد که طفلک معصوم مجبور به ترک مکتب شد. استاد گرامي ما به جز ميتود شکنجه به کدام شيوه علمي بلد نبود.
منظورم از حکايت سرگذشت هم صنفي ام !
بد بختانه درافغانستان امروز هم نتنها به حرف کسي گوش نميدهند، بلکه به کسي اجازۀ حرف زدن داده نمي شود. هيچکس حق شکايت از اعمال ناشايستۀ اراکين دولت و بخصوص روحانيون را ندارد. اگر دهن خود را باز کند به سرنوشت محترم تقي " بختياري" دچار ميگردد.
يک رماننويس افغان که روحانيان محافظه کار او را به کفرگويي متهم کرده اند، از افغانستان فرار کرده است. رمان "گمنامي" اثر تقي بختياري به داستان طلبه جواني پرداخته که مورد تجاوز جنسي يک آيتالله قرار ميگيرد. آقاي بختياري ميگويد بعد از انتشار کتابش در کابل بارها تهديد شده. خبرنگار ما هارون نجفيزاده پيش از فرار آقاي بختياري به خارج از افغانستان، با او در کابل ديدار کرد.
لا يوجد حالياً أي تعليق