پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    خشونت و عوامل ضرورت به کار گيری آن در افغانستان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080328

    خشونت و عوامل ضرورت به کار گيری آن در افغانستان Empty خشونت و عوامل ضرورت به کار گيری آن در افغانستان

    پست  admin

    خشونت و عوامل ضرورت به کار گيری آن در افغانستان


    شريف جان و خانمش ناجيه جان به اثريک قتل ناجوانمردانه، از بين رفتند اين حادثه بر آن کسانيکه اين دو انسان زحمتکش، رفيق دوست و و طن پرست را می شناختند، خيلی ناگوار آمد و در فقدان وضايع شدن اين زوج ، عذاب می کشند.
    سازمان ملی دموکراتيک آوارگان افغانی تا جائيکه شريف جان را می شناخت، از وی خاطرات فراموش ناشندنی نيکی دارد. وی در طول بيش از سه دهه اقامت خود در آلمان در کنار نيرو های انقلابی و مترقی بر ضد اخوانی ها، سه جهانی ها و «خلقی» - پرچمی های وطنفروش، از منافع مردم کشور خود دفاع نموده، بر ضد اشغالگران متجاوز سوسيال امپرياليستی وقت، دولت های «خلق» و پرچم، جهادی و طالبی مبارزه نموده و به اشغال کشور توسط اشغالگران برهبری امريکا، تسليم نگرديد.
    اين بود مختصری از زندگينامهء شريف که از مقام و حيثيت وی نمايندگی می کند. حق وی و جای وی در سازمان ما محفوظ است و ارزش آنرا دارد که به وی ادای احترام نمائيم و خاطرهء وی را گرامی بداريم و به فاميل های ايشان و آشنايان وی يکبار ديگر عرض تسليت کنيم.
    استعمال قهر و کار برد خشونت برای حل قضايا و پرابلم ها چه در محدوده و چوکات فاميلی يا در سطح کل کشور به يک فرمول عام تبديل گرديده که از قديم الايام باقی مانده و بنا بر دلايل و شرايط خاص گاه به اوج خود رسيده و قوس صعودی را طی کرده و گاه به افول و افت گرائيده ولی به هر صورت اش چه ملموس و يا هم نامحسوس، در جامعه وجود داشته است. ميتوان گفت که از کودتای ثور سال 1357 به اينطرف تا حال اعمال قهر وخشونت و حل قضايا از طريق پيشبرد جنگ در دستور روز قرار داشته و افغانها برای منافع گروهی داخلی يا کشور های خارجی به قتل عام يکديگر پرداخته و به اثر نبود يک مفکورهء سالم ملی و مردمی که افغانها را به منافع اکثريت جامعه متوجه ساخته و آنها را به آن جهت بکشاند، متأسفانه وضع هر روز وخيمتر گرديده و فرمان جنگ و خونريزی بر مقدرات مردم کشور سايه انداخته است.
    من کارآگاه امور روانشناسی نيستم که حالت روانی شخص ويا اشخاصی راکه به خشونت پناه می برند، به ارزيابی بگيرم، بهتر است اين کار را به متخصصين مربوطه و داکتر صاحبان واگذار شويم تا به برکت فضل و دانش مسلکی خويش، ما را کمک نمايند. ميخواهم در رابطه با جوامع انسانی که جامعهء افغانی يکی از آن جمله می باشد در ارتباط با خشونت و عواملي که خشونت را بار می آورد – تا برای حل پرابلم های اجتماعی از آن کار گيرند – صحبت نمايم.
    جامعه شناسی علمی می آموزد که در جوامع ابتدائی در بين انسانها رابطهء همکاری متقابل وجود داشته و هر فرد در محدودهء قلمرو زيست خود در خدمت همه قرار داشت و هيچکس از محصول کار ديگران سؤ استفاده نمی کرد و همگان از محصول کار همه به اندازهء ضرورت خود مصرف می کردند و نفع شخصی وجود نداشت. چون انباشت و ذخيره به نفع شخصی وجود نداشت، به اين معنی که همه با هم برابر بودند و امتيازات وجود نداشت، ضرورتی هم احساس نمی شد که برای خود دولتی را درست کنند و چوکی نشينان بر اطراف آن مثل امروز فرمانروائی نمايند.
    افراد آن جوامع با آن همه سادگی وابتدائی بودن هيچگاه در اين فکر نبودند که از محصول کار ديگران به نفع شخصی خود کار گيرند و نسبت به ديگران چيز های زيادی داشته باشند. اين جامعه با آنکه مدنی نبود، ولی صالح بود و قانون جنگل هم در آنجا وجود نداشت.
    اين اغنيا و دارا ها، فقيران و نادار ها که امروز در مقابل هم صف آرائی کرده اند با از بين رفتن همان جوامع ابتدائی و زير پا گذاشتن ضابطه های به خصوص شان است که در طول تاريخ جوامع برده داری، فئودالی و سرمايداری از آن سر بلند نموده و غلامان و برده ها در مقابل برده داران، دهقانان در مقابل زمينداران و کار گران در مقابل سرمايه داران در قرون متمادی برای زنده ماندن و از بين بردن فقر وتنگدستی و صاحب شدن وسايل توليد به نفع همگان و توزيع محصول کار و توليد بطور عادلانه، جنگ و خشونت را به حيث يگانه بديل حل اين پرابلم هائی که بالای شان تحميل گرديده، بکار برده اند.
    جامعهء طبقاتی هم وقتی نمايان می گردد که استفاده از دسترنج ديگران به نفع خود در دستور روز قرار گيرد و اغنيا برای حفظ موقعيت خود برای تشکيلات عسکری و قضائی احساس ضرورت کنندکه اين سلسله تا امروز ادامه دارد.
    می بينيم که وقتی فقير و غنی نبود در جامعه دولتی وجود نداشت و وقتی هم دارا و نادار در جامعه سر برآورد، دولت به وجود آمد. پس وظيفهء دولت اينست که از منافع اغنيا در برابر فقيران حراست نمايد.
    کشور ما افغانستان که توسط اشغالگران برهبری امريکا زير نام تروريزم از استقلال و حق حاکميت خود محروم گرديده به يک مشقت
    خانهء بزرگ و بی مانندی تبديل گرديده که بيش از90 فيصد مردم آن، گرفتار مشقت و بدبختی اند. مشقت بالای زنان، جوانان، معيوبين، سالمندان و همه به سويه و درجات متفاؤت تحميل می گردد. هر روز از روز پيشتر يک خبر ناگوار تر و عذاب دهنده تری را می بينيم و يا می شنويم که در آن از قتل و کشتار حکايتی نهفته است. قتل و کشتار طفل و بيوه، يتيم و بيچاره های محکوم به فقر و تنگدستی و خواری . در حاليکه اين وضعيت دوام دارد هميشه کوشش صورت گرفته که برای اغفال و فريب هموطنان از پخش جعل و تزوير و دروغ و اشاعهء افکار و نظرات ناسالم که به درد اشغالگران و دولت دستنشانده می خورد، کار گرفته شود. نه مسئولی معرفی می گردد، نه پروای حالت زار و بی نوائی مردم را دارند و کوشش می کنندکه مردم را از امروز به فردا، اميدار سازند.
    شش سال از اشغال کشور می گذرد، بيش از 60 هزار قوای خارجی در کشور حاکميت، استقلال، دارائی و ارزش های معنوی ما را لگد مال ساخته و به کشتار اهالی مشغول اند. جنگ را بين الافغانی ساخته و وضع هر روز خرابتر می گردد و هيچ روشنی ای در اين تونل طولانی و تاريک به نظر نمی خورد، زيرا اشغالگران امريکائی حد اقل در نظر دارند برای 50 تا 60 سال در افغانستان باشند و کشور ما را برای منافع استراتيژيک خويش در منطقه ويران سازند. دشمنان اشغالگران امريکائی در منطقه که بر سر منافع سرشار نفت و گاز و پايپ لاين ها در حال جدل می باشند، روسيه، چين، ايران و کشور های آسيای ميانه و هندوستان بشمار می روند که اين کشور ها به هيچ وجه حاضر نيستندسربازان ناتو برهبری امريکا در افغانستان زير هر نام و بهانه ای، باقی بمانند. در حاليکه مبارزه بر ضد تروريزم شان هر روز کمرنگ ترو بی اعتبار تر می گردد. در داخل کشور هم طوريکه پيشتر به آن اشاره گرديد، دولت خادم اشغالگران که تمام نيرو های سياسی دولت های سابق که عاملين کشتار و جنايت بوده و هستند را با خود همراه ساخته و تا می توانند در دزدی، غارت و چپاولگری دست باز دارند و بهترين نوع دموکراسی را برای خود تأمين نموده و بدترين و خشن ترين نمونهء از ديکتاتوری و فشار را بر مردم عملی می سازند.
    خارجی ها که به احترام آنها را جامعهء بين المللی خطاب می کنند و غير از اشغالگران به آنها نام ديگری جور نمی آيد، چنين می کنند. دولت سر سپرده و مزدور اشغالگران برهبری امريکا با جمله اعوان و انصارش هم به راهی روان است که زندگی را بر مردم طاقت فرسا نموده و کارد را از استخوان گذشتانده است، پس نه آنها و نه اينها هر دوی آنها وضع را برای اهالی کشور از بد بدتر نموده و اين خط به طرف بالا در حرکت است و هر روز مخالفت های کشور های ذيدخل را عملاً شاهد هستيم و اخطاريه های ساير قدرت ها را می شنويم .
    آيا وقت آن نرسيده که از حوادث و جريانات شش سال گذشته که برای ما جز خرابی کشور، کشتار هموطنان، تفرقه و بد بينی بين الافغانی و صاحب جاه و جلال شدن يک مشت منفعت جو به قيمت فقر و بينوا شدن اکثريت جامعه و اين همه مصائب فی الجمله برای منافع اشغالگران برهبری امريکا، عايدی نداشته را جدی بگيريم و بر خلاف جريان که ما را به نابودی تهديد می کند، برخيزيم؟
    آيا همين حالا روسيه از طريق ايران، چين از طريق پاکستان به جنگجويان افغانی سلاح و امکانات نمی دهد؟ و در مقابل آن ناتو هر روز به تعداد نيرو های نظامی خود در افغانستان نمی افزايد؟ که جواب مثبت می باشد.
    آيا در بارهء ِبعد و عمق ديگر فاجعهء که هنوز در پيش رو است، فکر نموده ايم؟
    آيا برای جلو گيری از وقوع فاجعه تنها فکر نمودن راه و چارهء اساسی شده می تواند؟ اگر فکر نمودن به سود منافع کشور و مردم باشد، نصف کار را انجام خواهيم داد به شرطی که سياه را سياه و سفيد را سفيد بگوئيم، در برابر مردم خود و پيشگاه تاريخ با احساس مسئوليت برخورد کنيم و اين را قبول کنيم که متجاوزين اشغالگر و دولت بر سر اقتدار به هيچ وجه حافظ و نگهبان منافع اکثريت جامعه، استقلال و حاکميت ملی و مقدرات تاريخی ما نبوده و نيستند.
    کشور ما هميشه برای يک تفکر سالم وانديشهء فراگير ملی مردمی ضرورت داشته که متأسفانه در زمان مقاومت بر ضد اشغالگران شوروی سابق بحيث يک نقيضهء جدی در آن اوضاع و شرايط با آن روبرو بوديم و حالا که کشور ما بار ديگر در آتش جنگ و تجاوز می سوزد و تجارب گرانبهای قريب به سی سال مبارزات برضد نيرو های رنگارنگ وطنی و اجنبی را ذخيره کرده ايم، درک زمان و خواست منافع مردم حکم می نمايد که حلقهء اصلی را در دست خود بگيريم يعنی :
    - مبارزه و مقاومت برضد اشغالگران ود ولت دستنشانده.
    - افشاء نمودن توطئه ها وپلان های خرابکارانهء اشغالگران برهبری امريکا در کشور.
    - اتحاد و يگانگی تمام نيرو هائي که بر ضد اشغالگران و دولت مزدور مؤقف يکسانی دارند.
    جنگ و خشونت را آنها بر ما تحميل می نمايند مگر راه ديگری است که از اين حالت، بر آئيم؟ به راستی که وجود ندارد. پس بايد برای بوجود آوردن چنين امکانات و شرايط، مبارزه نمائيم.
    اميد است حضار محترم از اين مختصر در بارهء خشونت، عوامل و ضرورت به کار گيری خشونت را در ارتباط به قضايای داخل کشور، چيزی بدست آورده باشند.
    سازمان ملی دموکراتيک آوارگان افغانی
    9 مارچ 2008

    خشونت و عوامل ضرورت به کار گيری آن در افغانستان Pendar_home2
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 19 أبريل 2024 - 18:15 ميباشد