يوسف آرينتا همسانگرائی اقتصادی و کثرتگرائی فرهنگی |
"تغیر شرائط مادی انسان تغیر بینش اوست."
واژه وحدت (یک) در برابر کثرت( بیش) است. حدود بیش از سی سال به اینسو در گفتمان وبحثهای سیاسی و رسانه ای بین حلقات فکری افغانستان جا افتاده و در بسیاری ازبحثهای سیاسی به تکرار سرزبانهاست. بسیار آرمانگرایانه در ترکیبهای چون وحدتگرائی، کثرتگرائی، کثرت اندیشه، وحدت مردمی، وحدت خلقها، وحدت چپ، راست، وحدت اسلامی ...و... وجه کلامی شعارگونه و آرزومندانه مورد قبول واقع شده است. اتفاقاً گهگاهی در فحوای بحثها و گفت وشنودها با تعاریف و شعارهای بی ارتباط پیوند میخورد و درک مسائل و استنباط ازبحثها نا مفهوم ودگم میشود. بلی! مردم از شنیدن و تکرار زیادی، با واژه "وحدت" بی تفاوت و بی باورند زیرا، از بدوتأسیس کشورافغانستان دریک محیط کمتر متجانس قومی، جغرافیائی، زبانی - فرهنگی تا آغاز اندیشه روشنفکری دردهه های وسط سده پیش، همه مردم رعایایی (عزیز!)نیمه برده های امیران و پادشاهان بودند. تا زمانیکه مردم نیمه برده بودن را پذیرفتند و رعایت کردند وحدت ( ملی) مسئله ای نبود. زیرا رعایاِیی(عزیز!)، از ایدیولوژی تاریخی ، از اوللامر و فتوای ملای دین فرمان میبردند. هجوم قوی بر ضعیف هم فزیکی بود و هم فرهنگی.از نیمه سده پیش با بزرگ وپخته شدن آرام آرام جهان و زمان، با همراهی تحرک و تحول تازه در ساختارهای سیاسی و تفکر جهانی، افغانستان از تغیر نیز سهمش را برد. نتیجه دوحرکت (26 سرطان و هفت ثور، دهه 70)، دردو پیامد با دو ساختارایدیولوژیکی و دو شیوه متفاوت حاکمیت فردگرا را به همراه داشت. آن دو، حاکمیتهای پیهم (ایدیولوژیک) اقلیت روشنفکر و عدهی از با سوادها را(رعایای ایدیولوژی) ساخت، و تعریف وحدت ملی با رشد شخصیت و بزرکسازی حاکمان و فرماندهان، هژمونی قدرت و زیاده طلبی گره خورد. در دوران دولتهای جهادی و طالبی و حدت با تعاریف تازه از نوعی اسلام ایدیولوژیک در متون اخوت، رسالت اسلام ، سنت پیامبر،اُمت اسلامی عرضه شد.
پس از کنفرانس بن، مردم کشور و دولت در دو سمت خط ازهم جدا قرار یافتند زیرا دولت گماشتهی از جانب قدرت بیرونی با ضعفهایش وارد آمد و ملت با ضعفها و قوتهایش از سمت ورشکستگی پس از جنگ طولانی. شش سال گذشت دولت و ملت باهم کنار نیامد بازهم میبینیم وحدت در حاشیه ماند، حاکمیت و مردم هرکدام از زاویای نابرابر به آینده نگاه میکنند. غرب از همان آغاز کودتای 26 سرطان، بر حذر از صحنه راندن حاکمیت(ایدیولوژیک) منسوب به سرخ بود و، در برابرآن سبز (ایدیدلوژیک) را به صحنه آورد. پسانها همان برنامه را برای از صحنه بدرکردن حاکمیت پس از هفت ثور بوسیله همان گروپ سبز پیاده کرد. میبینیم درهرحالت ویا درهرکدام ازحاکمیتها (وحدت) افزاری، سبمولیک و شعاری و دایم شکننده بوده است زیرا وحدت با عناصر تقلب، غصب و یا فشار قدرت از بیرون همرا بوده نمیتواند. دستیابی به فورمولی که بین مردمان تأمین وحدت کند تاهنوزچارچوبش شکل نگرفته و اصلاً شکل گرفتنی نیست، مگر اینکه برای آن تعریف و چارچوب عملی و با محاسبات از وضع جدید جامعه شناختی، سیاسی و اقتصادی حاکم جمع وجورشود که با موج تغیر جهانی همسو باشد. هرتعداد ایدیها که درذهنها تداعی شده است و اینکه وحدت چه است و چگونه از نو تعریف شود راه به جائی نبرده است زیرا رابطه های سیاسی و اقتصادی طوری با هم بافت داده نمیشود که معادله ظوابط حیات اجتماعی ( قانون، حق شهروندی، دموکراسی ) را تکمیل کند. واژه وحدت چطوریکه در بالا گفتیم مفهومی است ذهنی بناءً قادر نیست خواسته های مادی و مفاهیم فرهنگی انسان را جوابگو باشد مگر اینکه پایه های آن برمبنای عملکردهای اقتصادی و سیاسی فعال آماده شده باشد. مردمان یک کشور بنابرنیاز، خواسته ها و عملکردهای اقتصادی، پیوندهایش را با همدیگر تنظیم میکند سوا از اینکه انسانها در کدام مرحله از تکامل تاریخی اند. اقتصاد محور اجماع مردم، برنامه رشد فرهنگها وکثرت گرائی فرهنگی است. " سیاست پیرو اقتصاد است" یا سیاست پشت اقتصاد ایستاده است یگ دید وتفکرترودکیستی است، کاربست این فورمول و ارزش دادن به وضعیت مادی مردم در مراحل گذار کشور از یک مرحله به مرحله تازه یک پاسخ منطقی وجوابگو برای اعتمادسازی وباوربه همدیگربین مردمان ازیک سو، دولت و مردم از سوئی دیگراست. چنانچه در نزد گروه سرمایه داران اقتصاد سودآور محورهمبستگی آنهاست است، در طبقات محروم نیز موقعیت اقتصادی آنها محور همبستگی و در تناقض با سرمایه است. پس این دیدکاه تروتسکی ابعاد منطقی و عملی در شرائط عام دارد.
در شوروی سابق هفتاد سال شعار وحدت خلقها ایدیولوژیک بود، زمانیکه اتحاد جماهیرسوسیالیسی ازهم پاشید در48 ساعت رابطه های و حدت و همبستگی بین خلقها نه تنها در حلقه اقمارشوروی بلکه در درون جمهوریتهای شامل ساختار دولت "جماهیر"شوروی ازهم میگسلد. آدم ساده خیال (موژیک) مثل بوریس ایلسن که در دامن ایدیولوژی ( دولتی) حاکم برمردم شوروی به بزرگی ومقام رسیده بود ازبالای تانک صدا میزند" روسیه نمتواند به راه پیشین اش برگشت کند" وبا ایدیولوژی وداع گفت. حزب کمونیست دو سه ملیونی شوروی، ارتش چندین ملیونی و سپاه مخفی وبزرگ کا جی بی که رقیبی دربرابرقدرت اش پیدا نبود آه از دمش برنیامد و ازهمپاشی حاکمیت نیم جهان آب از آب تکان نخورد. آنچنانکه دوستداران بلادلیل شوروی گناه ازهم پاشیدن آن نظام را بگردن دشمن های سوسیالیزم میاندازند نبوده است، شوروی از نبود دموکراسی ، مدیرت ناکارآمد حزب کمونیست و دور بودن از اصول سوسیالیزم از هم پاشید.درچین نیز نطقه پایان بر وحدت شعاری را پس از مرگ صدرمائو گذاشتند و منتظر بلوغیت پایه به پایه ملت چین اند که خط بزرگتر به پایان کمونیزم شعاری- دولتی را جلی تربگذارند. هوجین تائو رهبر چین بخاطر ایجاد نو آوری و تغیر در جامعه چین خطاب به اعضای سازماندهی حزب کمونیست چین توصیه میکند که از مسیر اصلاحات خارج نشوند"برای تحقق این مهم ما باید ایدیولوژی هایمان را نوسازی کنیم و سیستمهای داخل حزب را کاراتر کنیم" او این مطلب را به خاطر توانائیهای بیشتردولت برای تأمین بیشتر رفأ مردم چین ابراز میدارد که مراد همان همسانگرئی اقتصادی است.(درکشور چین درسال1981-52% مردم زیرخط فقر،در سال 2001فقط8% زیرخط فقر، درسال1981-227 دالرو درسال2001-990 دالرعاید سرانه ). بازی های المپیک آینده در پکن نماد اقتصاد شگوفا و نمایش قدرت اقتصادی چین پیشرفته است.
در جهان اسلام شعار ایدیولوژیکی "وحدت اسلامی" هیچگاه الگو وحدت بین مسلمانها نشد. تلاش وحدت کشورهای اسلامی از محدوده شعاری بیرون نیامد. زیرشعار"وحدت عربی" با وجود سرخوردگیها از شکستهای نظامی و سیاسی اعراب در برابر دشمن مشترک شان "کشور اسرائیل" و ادامه شصت ساله غائله آزادی فلسطین وحدت اعراب تأمین نشد و راه به جائی نبرد. یوگوسلاویای سابق که دولتهای شامل فدرال همزبان و هم فرهنگ بودند ولی فرمول وحدت شان بیشتر ایدیولوژیکی بود تا اقتصادی در یک لحظه ازهمپاشید. برای بیرون شدن از آن وحدت شکننده با تأسف جنک را انتخاب کردند ودر نتجه قربانی فراوان بهمرا داشت و فدرال پارچه پارچه شد. چکها وسلواکها با آرامش از همدیگرجدا شدند.
ایالات "متحده" امریکا مشتمل از ایالات "دولت های متحد" است. نظر به قانون فدرال هر یک از دولتهای متحده حق دارد در یک رفراندم با ایالات متحده مقاطعه کند و به حیث کشور جداگانه به زندگی مستقل ادامه بدهد. ایالت(فرانسوی زبان) کوبک در کانادا چند بار رفرندام جدائی طلبی را از ساختار کانادا براه انداخت که برای جدائی کوبک توفیقی بهمرا نداشت، زیرا مردم کوبک نمتوانند از جاذبه های اقتصادی کانادای بزرگ و سودبردن از همسانگرئی اقتصادی کنار بماند. کشش به سمت وحدت در(اروپای واحد) پروسه تصادفی نیست. بسترهای این اتحاد از جمعبندی و تحلیل پرماجرای تاریخ اقتصاد اروپا بیرون میزند. همچنان که اروپا مهد انکشاف دانش انسانی و تمدن پس از رنسانس بود داغ های فراوان ناشی ازجنگهای وحشیانه را با خود هنوز حمل میکند. شاخص های اساسی وحدت کشورهای نسبتاً کوچک اروپا مخمصه ها در رقابتهای بازار اقتصاد جهانی در برابرایالات متحده و حریف های نو ظهور است که منتج به گفتمان و تعین فرمول همسانگرائی اقتصادی و کثرتگرائی فرهنگی اروپائی شد. گفتمان در پارلمان اروپا عمدتاً برمبنای انکشاف و گسترش همسانی اقتصادی محصول حرکت وتجربه تاریخی است که عقلانیت تفکر اقتصادی جامعه های اروپا را برای یکجا شدن( کثرت گرائی بزرگتر) میرساند. آنها میدانند که فقط اقتصاد کلان (اروپائی) گستردگی وهمسانگرائی اقتصادی مردمان اروپا افزار دفع جنگ است. به جمعبندی آنچه که تا اینجا گفته شده، دو عامل وحدت ساز و وحدت ستیز را به تحلیل میگیریم و اینکه روی چه عوامل است وچرا شعار ایدیولوژیکی ( دینی وغیردینی) دروحدت ملیتها کارآئی ندارد و جواب نمیگوید.
اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الجمعة 29 فبراير 2008 - 3:29 ، و در مجموع 13 بار ويرايش شده است.