پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    کتاب شکست امريکا در افغانستان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20091216

    کتاب شکست امريکا در افغانستان Empty کتاب شکست امريکا در افغانستان

    پست  admin




    مجله آمريكايي "فارين پاليسي "در تحليلي تحت عنوان "زنگ تفريح مطبوع اوباما " عنوان كرد كه برخلاف ادعاي رئيس جمهور آمريكا، جنگ افغانستان بيش از پيش شبيه ويتنام شده استکتاب شکست امريکا در افغانستان A0714428



    به گزارش فارس، مجله "فارين پاليسي " در يكي از گزارشهاي اخير خود نوشت كه ، "توماس ايچ جانسون " رئيس برنامه مطالعات فرهنگ و نبرد، و "ام كريس ماسون " عضو ارشد مركز مطالعات دفاعي پيشرفته، در تحليلي، جنگ افغانستان را به جنگ ويتنام تشبيه كرده و شكست آمريكا را در آن مسلم فرض كردند.
    اين دو تحليلگر، تحليل خود را اين گونه آغاز كردند: "زماني فيلسوف آلماني آرتور شوپنهاور گفت: "حقيقت، ابتدا مسخره مي شود سپس انكار مي شود و در آخر به عنوان چيزي از اول آشكار، پذيرفته مي شود ". پس اجازه دهيد از آنچه آشكاراست آغاز كنيم: امكان ندارد اقدامي كه باراك اوباما در سخنراني اول دسامبرش به آن اشاره كرده است روند شكست امريكا در افغانستان را متوقف يا حتي كند نمايد. اين سخنراني حاوي هيچ رويكرد يا ايده يا طرز فكري جديد راجع به جنگي كه همگان اذعان دارند آمريكا در حال شكست خوردن در آن است نبود. اين سخنراني يادآور سخنراني ميخاييل گورباچف در سال 1986 بود كه او هم خواستار همين تعداد افزايش نيرو بود.
    اين‌مقاله در ادامه‌ مي‌افزايد: اما همه، مخمصه فعلي اوباما را بيش از آن كه با تجربه شوروي مقايسه كنند با ويتنام مقايسه مي كنند. رييس جمهور از اين مسئله آگاه است و بخشي از سخنراني اش در واقع نفي اين مقايسه بود. تلاش او شجاعانه اما بي نتيجه بود زيرا افغانستان دقيقاَ ويتنام است.
    اوباما در سخنراني اش براي اثبات متفاوت بودن اين دو جنگ، به سه دليل استناد مي كند كه همگي آنها مخدوش هستند. اولين دليل او اين است كه جنگ افغانستان را ائتلافي 43 كشوره ترتيب داده است؛ گويي كه ائتلافي بودن يك جنگ به معناي پيروزي در آن است. در حقيقت اين ائتلاف، به استثناي تعداد كمي از كشورها، ائتلافي از كشورهاي صلح طلب است. در واقع در ويتنام، نيروهاي خارجي بيشتري در كنار آمريكا مي جنگيدند تا امروز در افغانستان. تنها 9 كشور از 43 كشور ائتلاف بيش از 1000 نفر در آنجا نيرو دارند. اين 9 كشور هم در مجموع بيش از 10000 نيرو ندارند.
    رئيس برنامه مطالعات فرهنگ و نبرد و عضو ارشد مركز مطالعات دفاعي پيشرفته در ادامه مقاله مي‌آورند: درست است كه در ويتنام تنها شش كشور در كنار آمريكا مي جنگيدند اما كره جنوبي به تنهايي سه برابر كل نيروهاي ائتلاف افغانستان (50000) نيرو آورده بود. بنابراين ائتلافي بودن جنگ افغانستان نمي‌تواند دليلي براي متفاوت بودن و نهايتاَ پيروزي در آن باشد.
    آنها تصريح كردند: دومين دليل اوباما براي متفاوت بودن اين دو جنگ آن است كه طالبان در افغانستان محبوب نيست در حالي كه ويت كنگ، يك جنبش ملي گسترده را نمايندگي مي كرد و از حمايت اكثريت مردم ويتنام برخوردار بود. اما اين هم درست نيست زيرا بر اساس گزارش دانيل السبرگ، يكي از مقامات ارشد پنتاگون كه شجاعانه اسناد پنتاگون را كه از فريبكاري ارتش خودي پرده بر مي داشت افشا كرد، نه ويت كنگ و نه طالبان هيچگاه از حمايت بيش از 15 درصد مردم برخوردار نبوده اند.
    اين دو تحليلگر برجسته، دليل آخر اوباما براي متفاوت بودن جنگ افغانستان و ويتنام را مبني بر آن كه ويتنام هيچگاه به خاك آمريكا حمله نكرد محل ترديد توصيف كردند زيرا به زعم آنها تاريخ مملو از جنگهاي مشروع است كه به شكست انجاميده است. گفتن اينكه اين دو جنگ نتيجه متفاوتي خواهد داشت به دليل آن كه در جنگ با افغانستان حق با امريكا بوده نوعي مغالطه است. نتيجه جنگ بسته به اتخاذ استراتژي درست است نه محق بودن و شجاعت سربازان.
    نويسندگان اين مقاله، افغانستان را همان ويتنام دانستند زيرا به باور آنها رژيم رئيس جمهور افغانستان، حامد كرزاي يك رژيم نامشروع و يك كلپتوكراسي ناكارآمد است. ارتش افغانستان كه قرار است بعد از خروج نيروهاي ائتلاف امور را در دست گيرد حتي نمي تواند خود را به مدت پنج سال به لحاظ غذايي تامين كند چه برسد به اين كه جلوي گسترش طالبان را بگيرد.
    رئيس برنامه مطالعات فرهنگ و نبرد و عضو ارشد مركز مطالعات دفاعي پيشرفته افزودند: بخش ديگر استراتژي مواجهه با طالبان مبني بر "مذاكره با ميانه روهايشان " براي هر آنكه اين شورشي‌ها را مي شناسد مضحك است. طالبان يك ويروس است. از نظر آنها هيچ كس و هيچ چيز قابل مذاكره نيست. آنها مي دانند كه پيروزي با آنهاست. در واقع برنامه مك كريستال براي امنيت مناطق شهري (و نه روستايي كه كه در آنها ويروس شورش در حال پخش است) كپي برداري از كتاب نانوشته "چگونه در افغانستان شكست بخوريم " تاليف مشترك اسكندر كبير، امپراتوري بريتانيا، و اتحاد جماهير شوروي است.
    اين دو كارشناس، واكنش پاكستان به سخنراني اوباما را نيز مهم قلمداد كردند زيرا به نقل از يكي از مقامات بلندپايه پاكستان، اين كشور به سرويس اطلاعاتي نظامي خود دستور داده تا مجدداَ روابط مخفي خود با طالبان را از سر بگيرد چرا كه پيش بيني مي كند در نهايت طالبان به قدرت باز خواهند گشت. به اعتقاد آنها آمريكا ديگر همكاري واقعي پاكستان را نيز نخواهد داشت (اگر اصلاَ چنين همكاري اي از اول وجود داشته باشد).
    آنها شكست آمريكا در افغانستان را حتمي دانستند: استراتژي اوباما اصلاَ استراتژي نيست. بلكه راهكاري سياسي براي پيروزي مجدد در انتخابات دوره بعد است: مقارن بودن تاريخ خروج از عراق (سال 2010) و آغاز كاهش نيروها در افغانستان (2011)، با انتخابات داخلي امريكا بي دليل نيست.
    جانسون و ماسون خود را با يك معما مواجه دانستند: اوباما يكي از باهوش ترين رئيس جمهورهاي آمريكا بوده است. اما هيچ فرد باهوشي باور نمي كند كه با افزودن 30000 نيرو به افغانستان (كشوري كه چهار برابر ويتنام وسعت دارد) و دنبال كردن همان برنامه اي كه به شكستي غم انگيز در 8 سال گذشته انجاميده، بتوان نتيجه جنگ را در عرض يكي دو سال عوض كرد.
    آنها با اشاره به سخن شرلوك هولمز كه مي گفت: " وقتي ناممكن را كنار بگذاريد آنچه مي ماند اگر چه نا محتمل باشد حقيقت است "بيان داشتند: آنچه بعد از كنار گذاشتن ناممكن، از سخنراني اوباما مي توان نتيجه گرفت آن است كه دولت تصميمي سخت اما عمل‌گرايانه گرفته است: دولت با خود گفته است پيروزي در جنگ افغانستان ناممكن است و دور دوم رياست جمهوري اوباما و پيشرفت برنامه هاي داخلي نبايد فداي يك امر غيرممكن شود چنانچه رياست جمهوري جانسون فداي پيروزي در ويتنام شد. آنچه در سخنراني دسامبر شنيديم حرفهاي كليشه‌اي در مورد تعهد و حقانيت؛ فراموشي تاريخي؛ و تداوم همان سياستهاي شكست خورده اي بود كه آمريكا را در سال 2001 در اين باتلاق انداخت. (سياستهايي كه توسط احمق‌هايي اتخاذ شده بود كه بسياري از آنها هم اكنون نيز مشورتهاي بسيار بدي به اين دولت مي‌دهند)
    اين مقاله در پايان تصريح مي‌كند: ما باور داريم كه خود رئيس جمهور هم خوب مي‌داند كه جنگ افغانستان چه به لحاظ شرايط داخلي جامعه آمريكا و چه به لحاظ خارجي در تپه‌هاي افغانستان كه بهترين آدمها در آن كشته مي‌شوند دقيقاَ مثل جنگ ويتنام است. او هم به دنبال همان استراتژي خروج نفع طلبانه‌اي است كه نيكسون و كيسينجر در سال 1968 انجام دادند: مذاكره در مورد دومين بهترين موضع و "آنتراكتي مطبوع " ميان عقب نشيني و شكست است. دولت اوباما كه بيش از يك سال از عمر آن نمي‌گذرد به اين نتيجه رسيده است كه گاهي اوقات اشكال ندارد اگر خطايي كوچك باعث انتخاب مجدد و نفع بيشتر شما شود.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 29 مارس 2024 - 3:54 ميباشد