رئوف پيشدار :
اگر مجموعه اتفاقاتي را كه در ماههاي اخير با محوريت افغانستان و حول مسايل اين كشور در آمريكا و بيرون از آن و نيز در افغانستان و خارج از آن اتفاق افتاده است ، كنار هم بگذاريم ، اين نتيجه حاصل ميآيد كه اگر چه استراتژي جديد آمريكايي ها در افغانستان بر پايه تقويت هژموني نظامي قراردارد ، اما در واقع اين استراتژي خروج است.
آمريكاييها ممكن است مدعي باشند كه در افغانستان و در برخي از موارد مهم پيشرفتهائي داشتهاند ، ولي واقعيت اين است كه آنها هنوز و همچنان با چالشهاي بزرگي روبرو هستد كه از ابتدا نيز آنها را پيش روي خود داشتند و اين به معناي آن است كه آمريكاييها طي هشت سال اشغال افغانستان و صرف ميلياردها دلار و دادن صدها كشته و هزاران مجروح و عليل هميشگي ، دستاوردي از اين لشگر كشي نداشتهاند . به رغم برخي موفقيتهاي اوليه ، حركت آمريكاييها درافغانستان در ساليان اخير همواره حركتي پس گرايانه بوده و همانطور كه اوباما نيز در سخنراني خود در آكادمي نظامي وست پونت به آن اعتراف كرد ، طي اين مدت طالبان از امكانات بيشتري برخوردار شده و القاعده در اماكن و مناطق امن مرزي حضور دارد و شرايط و وضعيت كنوني براي سربازان اشغالگر قابل ادامه نيست . جنگ دچار فرسايش شده است و اين يك اصل اساسي است كه دراين نوع جنگها ، نيروهاي كلاسيك دچار ناكارآمدي مي شوند و تلفات و خسارات آنها و هزينه هايشان هر چه بيشتر افزايش مييابد كه اگر اين اتفاق در جنگي مانند افغانستان باشد كه در آن نيروهاي اشغالگر فاقد عقبه هستند ، و نيروهاي خود را نيز نتوانستهاند مستقر كنند ، پيامدهاي منفي به مراتب بيشتري دارد.
آمريكا در زمينه چيني براي خروج از افغانستان در اين دوره به نيروهاي ناتو هم متكي است و همزمان در بخشهاي تبليغاتي و نظرسازي نيز سعي مي كند ، افكار عمومي را نسبت به آن و نتايج ادعايي اين لشگر كشي قانع نمايد . اين همان روش دائمي آمريكا براي توجيه لشگر كشيها ي آن به گوشه و كنار جهان و خروج از باتلاقهايي مانند ويتنام است . آمريكا در اين تكنيك كه من از آن با نام مثلث فريب نام ميبرم ، با بهرهگيري از سه ضلع رسانه ( با محوريت سي ان ان و فاكس نيوز ) ، وزارت امورخارجه و دستگاههاي نظرسنجي - در واقع نظرسازي ( با تاكيد روي گالوپ ) اين ماموريت را تعقيب ميكند كه زمينه خروج توام با افتخار !! و ادعا را براي نيروهاي خود در نزد افكار عمومي فراهم آورد.
از منظر استراتژيك ، رهبران آمريكا بر اين گمان هستند كه افزايش مشترك نيروها با ناتو ، به آنها فرصت خواهد داد تا واگذاري مسئوليت به نيروهاي افغان تسريع شود و به علاوه موجب خواهد شد تا از ماه جولاي سال دوهزار و يازده خروج سربازان خود را از افغانستان آغاز كنند چون آمريكا نمي تواند حضوري دائمي در افغانستان داشته باشد.- اوباما ، سخنراني آكادمي وست پونت براي دستيابي به اين هدف، جلوگيري از پيشرفت طالبان كه نفوذ خود را طي سه - چهار سال گذشته در نقاط مختلف افغانستان افزايش داده اند، ايمن ساختن مراكز پرجمعيت، بويژه در جنوب و خاور اين كشور، آموزش نيروهاي افغان و سرانجام واگذاري سريع مسئوليت به دولت افغانستان و همزمان برخورد با القاعده در پاكستان - فرض بر اين است كه القاعده حضور خود را در مناطق قبايلي پاكستان متمركز كرده است . استراتژي اساسي آمريكا خواهد بود كه واضح است متكي بر هژموني نظامي ميباشد كه از نظر استراتژيست ها ادامه خطايي است كه آمريكا از ابتدا در افغانستان مرتكب شد و آن تكيه صرف بر نظامي گري بود.
آمريكا در حال حاضر، شصت و هشت هزار سربازدر افغانستان دارد كه با سي هزار نيرويي كه قرار است تا تابستان سال آينده به آنها افزوده شود ، عده نظاميهاي آمريكا در افغانستان به يكصدهزارا نفر ميرسد . رييس جمهوري آمريكا در حالي فرمان افزايش عده نيروهاي اين كشور درافغانستان را ميدهد كه طالبان در ماههاي اخير بخشهاي ديگري از افغانستان را به كنترل خود درآوردهاند . نظاميان ارشد آمريكايي ميگويند كه تا قبل از فرارسيدن بهار كه شرايط جوي بر برتري طالبان خواهد افزود ، بايد بتوانند توان نظامي طالبان را براي تسلط بيشتر بگيرند كه بعيد است قادر به آن باشند زيرا شكل جنگ و ميدان عمليات به نسبت روزهاي اول عوض شده است .
عراق و افغانستان مشابهتهاي بسياري به هم دارند كه اساسيترين آنها بازي شمار زيادي بازيگر داخلي و خارجي در آنهاست كه هريك منافع خود دارند كه ضرورتا با هم همسو و منطبق نيستند. رئيس جمهوري آمريكا استراتژي جديد براي افغانستان را در حالي آغاز ميكند كه خطرات زيادي پيش روي تحقق آن وجود دارد و حمايت سياسي ازآن در داخل آمريكا و بخصوص در نزد افكار عمومي اين كشور يكپارچه نيست و از نظر عددي عده قابل اعتنايي را در پشت خود ندارد .
از نگاه استراتژيستها عمدهترين دليل تلاشي امنيت در افغانستان به مانند عراق در ادامه اشغال اين كشور و حضور نيروهاي خارجي در آن است كه در طول اين سالها نشان داده براي هيچ يك امنيت نياورده و نميآورد و از همين رو هر استراتژي براي اعاده امنيت در اين دو كشور در قدم اول و در اساس بايد مبتني بر خروج اشغالگران ، تقويت دولتهاي ملي در آنها ، و قبول سهم و نقش هر يك از گروهها براساس ميزان اعتماد عمومي به آنها ، استانداردهاي بومي ، و درهمين حال پذيرش نگرانيهايي باشد كه همسايههاي اين دو كشور از وضعيت آنها دارند.
تحليل حوادث در افغانستان مستند به گزارش نظامي سازمان ملل براي سال ۲۰۰۸ميلادي و گزارشهاي رسانهاي براي سال ۲۰۰۹نشان ميدهد كه برخلاف ادعاي غربيها و حتي سازمان ملل در مورد كاهش خشونت در افغانستان ، درطول يكسال اخير حملات تروريستي وخشونتهاي خونين افزايش قابل ملاحظهاي پيدا كرده و حوزه حوادث به فراتر از جنوب و شرق افغانستان گسترش يافته است .
واقعيت اين است كه كشورهاي غربي بخصوص آمريكا ، بدون توجه به حاكميت ملي و استقلال افغانستان و استانداردهاي بومي ، سياستهاي يك جانبه و تحميلي خود را بر اين كشور همچنان پيگيري ميكنند. اين درحالي است كه دولت، پارلمان و مردم افغانستان با اجراي اين سياستها مخالف هستند و معتقدند افزايش نيروي نظامي خارجي ، گفت و گو با جريانهاي افراطي و مسلح كردن اقوام ، تجربه شكست خورده در افغانستان است و آمريكا با اجراي آنها ضمن به شكست كشاندن طرح جمع آوري سلاح در سراسر افغانستان ، موجب تقويت جريانهاي افراطي خواهد شد.
افغانستان در سال ميلادي رو به پايان همچنان رتبه اول تامين ترياك جهان را حفظ كرد و برنامه مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل ميگويد كه سهم افغانستان در توليد هرويين غير قانوني درجهان اينك به بالاي ۹۰درصد !! رسيده كه اين نشان ميدهد نيروهاي آمريكائي و ناتو اقدام جدي براي مقابله با كشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر صورت نداده اند.
آمريكاييها ممكن است مدعي باشند كه در افغانستان و در برخي از موارد مهم پيشرفتهائي داشتهاند ، ولي واقعيت اين است كه آنها هنوز و همچنان با چالشهاي بزرگي روبرو هستد كه از ابتدا نيز آنها را پيش روي خود داشتند و اين به معناي آن است كه آمريكاييها طي هشت سال اشغال افغانستان و صرف ميلياردها دلار و دادن صدها كشته و هزاران مجروح و عليل هميشگي ، دستاوردي از اين لشگر كشي نداشتهاند . به رغم برخي موفقيتهاي اوليه ، حركت آمريكاييها درافغانستان در ساليان اخير همواره حركتي پس گرايانه بوده و همانطور كه اوباما نيز در سخنراني خود در آكادمي نظامي وست پونت به آن اعتراف كرد ، طي اين مدت طالبان از امكانات بيشتري برخوردار شده و القاعده در اماكن و مناطق امن مرزي حضور دارد و شرايط و وضعيت كنوني براي سربازان اشغالگر قابل ادامه نيست . جنگ دچار فرسايش شده است و اين يك اصل اساسي است كه دراين نوع جنگها ، نيروهاي كلاسيك دچار ناكارآمدي مي شوند و تلفات و خسارات آنها و هزينه هايشان هر چه بيشتر افزايش مييابد كه اگر اين اتفاق در جنگي مانند افغانستان باشد كه در آن نيروهاي اشغالگر فاقد عقبه هستند ، و نيروهاي خود را نيز نتوانستهاند مستقر كنند ، پيامدهاي منفي به مراتب بيشتري دارد.
آمريكا در زمينه چيني براي خروج از افغانستان در اين دوره به نيروهاي ناتو هم متكي است و همزمان در بخشهاي تبليغاتي و نظرسازي نيز سعي مي كند ، افكار عمومي را نسبت به آن و نتايج ادعايي اين لشگر كشي قانع نمايد . اين همان روش دائمي آمريكا براي توجيه لشگر كشيها ي آن به گوشه و كنار جهان و خروج از باتلاقهايي مانند ويتنام است . آمريكا در اين تكنيك كه من از آن با نام مثلث فريب نام ميبرم ، با بهرهگيري از سه ضلع رسانه ( با محوريت سي ان ان و فاكس نيوز ) ، وزارت امورخارجه و دستگاههاي نظرسنجي - در واقع نظرسازي ( با تاكيد روي گالوپ ) اين ماموريت را تعقيب ميكند كه زمينه خروج توام با افتخار !! و ادعا را براي نيروهاي خود در نزد افكار عمومي فراهم آورد.
از منظر استراتژيك ، رهبران آمريكا بر اين گمان هستند كه افزايش مشترك نيروها با ناتو ، به آنها فرصت خواهد داد تا واگذاري مسئوليت به نيروهاي افغان تسريع شود و به علاوه موجب خواهد شد تا از ماه جولاي سال دوهزار و يازده خروج سربازان خود را از افغانستان آغاز كنند چون آمريكا نمي تواند حضوري دائمي در افغانستان داشته باشد.- اوباما ، سخنراني آكادمي وست پونت براي دستيابي به اين هدف، جلوگيري از پيشرفت طالبان كه نفوذ خود را طي سه - چهار سال گذشته در نقاط مختلف افغانستان افزايش داده اند، ايمن ساختن مراكز پرجمعيت، بويژه در جنوب و خاور اين كشور، آموزش نيروهاي افغان و سرانجام واگذاري سريع مسئوليت به دولت افغانستان و همزمان برخورد با القاعده در پاكستان - فرض بر اين است كه القاعده حضور خود را در مناطق قبايلي پاكستان متمركز كرده است . استراتژي اساسي آمريكا خواهد بود كه واضح است متكي بر هژموني نظامي ميباشد كه از نظر استراتژيست ها ادامه خطايي است كه آمريكا از ابتدا در افغانستان مرتكب شد و آن تكيه صرف بر نظامي گري بود.
آمريكا در حال حاضر، شصت و هشت هزار سربازدر افغانستان دارد كه با سي هزار نيرويي كه قرار است تا تابستان سال آينده به آنها افزوده شود ، عده نظاميهاي آمريكا در افغانستان به يكصدهزارا نفر ميرسد . رييس جمهوري آمريكا در حالي فرمان افزايش عده نيروهاي اين كشور درافغانستان را ميدهد كه طالبان در ماههاي اخير بخشهاي ديگري از افغانستان را به كنترل خود درآوردهاند . نظاميان ارشد آمريكايي ميگويند كه تا قبل از فرارسيدن بهار كه شرايط جوي بر برتري طالبان خواهد افزود ، بايد بتوانند توان نظامي طالبان را براي تسلط بيشتر بگيرند كه بعيد است قادر به آن باشند زيرا شكل جنگ و ميدان عمليات به نسبت روزهاي اول عوض شده است .
عراق و افغانستان مشابهتهاي بسياري به هم دارند كه اساسيترين آنها بازي شمار زيادي بازيگر داخلي و خارجي در آنهاست كه هريك منافع خود دارند كه ضرورتا با هم همسو و منطبق نيستند. رئيس جمهوري آمريكا استراتژي جديد براي افغانستان را در حالي آغاز ميكند كه خطرات زيادي پيش روي تحقق آن وجود دارد و حمايت سياسي ازآن در داخل آمريكا و بخصوص در نزد افكار عمومي اين كشور يكپارچه نيست و از نظر عددي عده قابل اعتنايي را در پشت خود ندارد .
از نگاه استراتژيستها عمدهترين دليل تلاشي امنيت در افغانستان به مانند عراق در ادامه اشغال اين كشور و حضور نيروهاي خارجي در آن است كه در طول اين سالها نشان داده براي هيچ يك امنيت نياورده و نميآورد و از همين رو هر استراتژي براي اعاده امنيت در اين دو كشور در قدم اول و در اساس بايد مبتني بر خروج اشغالگران ، تقويت دولتهاي ملي در آنها ، و قبول سهم و نقش هر يك از گروهها براساس ميزان اعتماد عمومي به آنها ، استانداردهاي بومي ، و درهمين حال پذيرش نگرانيهايي باشد كه همسايههاي اين دو كشور از وضعيت آنها دارند.
تحليل حوادث در افغانستان مستند به گزارش نظامي سازمان ملل براي سال ۲۰۰۸ميلادي و گزارشهاي رسانهاي براي سال ۲۰۰۹نشان ميدهد كه برخلاف ادعاي غربيها و حتي سازمان ملل در مورد كاهش خشونت در افغانستان ، درطول يكسال اخير حملات تروريستي وخشونتهاي خونين افزايش قابل ملاحظهاي پيدا كرده و حوزه حوادث به فراتر از جنوب و شرق افغانستان گسترش يافته است .
واقعيت اين است كه كشورهاي غربي بخصوص آمريكا ، بدون توجه به حاكميت ملي و استقلال افغانستان و استانداردهاي بومي ، سياستهاي يك جانبه و تحميلي خود را بر اين كشور همچنان پيگيري ميكنند. اين درحالي است كه دولت، پارلمان و مردم افغانستان با اجراي اين سياستها مخالف هستند و معتقدند افزايش نيروي نظامي خارجي ، گفت و گو با جريانهاي افراطي و مسلح كردن اقوام ، تجربه شكست خورده در افغانستان است و آمريكا با اجراي آنها ضمن به شكست كشاندن طرح جمع آوري سلاح در سراسر افغانستان ، موجب تقويت جريانهاي افراطي خواهد شد.
افغانستان در سال ميلادي رو به پايان همچنان رتبه اول تامين ترياك جهان را حفظ كرد و برنامه مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل ميگويد كه سهم افغانستان در توليد هرويين غير قانوني درجهان اينك به بالاي ۹۰درصد !! رسيده كه اين نشان ميدهد نيروهاي آمريكائي و ناتو اقدام جدي براي مقابله با كشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر صورت نداده اند.
لا يوجد حالياً أي تعليق