پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    سخني چند با آقاي بشير بغلاني

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080829

    سخني چند با آقاي بشير بغلاني Empty سخني چند با آقاي بشير بغلاني

    پست  admin

    سخنی چند با آقای بشیر بغلانی



    تورديقل ميمنگی

    چندی پیش مقاله ای را از جناب بشیر بغلانی در سایت آریائی به خوانش گرفتم که مقدمۀ آن با توصیۀ رجوع به مرجع تاریخ جهت دریافت جنبه های زیبا وزشت زندگی انسانها آغاز وبا اعتراض بی امان به داوری های افراد ومحافل مجهول در رابطه با مقالۀ ششماه قبل ایشان دنبال وبالآخره هم با سرهم بندی یک سلسله مسایل متضاد ومتناقض باهم در رابطه با مسایل مختلف سیاسی ،اجتماعی وتاریخی در ارتباط با چگونگی پیدایش وتداوم حیات مردم مسکون در افغانستان کنونی ودیگر کشور های منطقه انکشاف وخاتمه پیدا کرده بود.

    با شناختی که از طرز ديد بغلانی صاحب داشتم وقبلاً هم همچو مقالات ماجرا آفرين را از جناب ایشان توام با بی مهری ها و قضاوت های غيرعينی بالای افراد وگروه ها وگاهی هم بالای اقوام وملیت های باهم برادرساکن در کشور ما به خوانش گرفته بودم ، آگاهانه تصمیم گرفتم که این هیاهو های سوال برانگيز آن جناب را بازهم باسکوت عاقلانۀ “سلام در برابر دشنام” بر گزار وامید وار به تغييرات مثبت به طرز ديد وقضاوت غيرواقعی ایشان نسبت به مناسبات قومی وزبانی اقوام باهم برادر مملكت با توجه به عواقب نامطلوب این چنین بازی های ناعاقبت انديشانه ،باقی بمانم. اما دریغا که این شیوۀ جنجال آفرينی های ذهنيگرايانه از جانب بغلانی صاحب که در همه حال من یقین دارم آگاهانه وهدفمند است ادامه یافت وتوصیه های دلسوزانه ومشوره های صائب اهل نظر نیز نتوانست مانع از ادامۀ رهنوردی منفی ایشان گردد .

    اندک زمانی بعداز نشر مقاله ماجرا آفرين آقای بغلانی ، نوشته های چندی نیز از شخصیت های خوب وقلم بدست کشور چون آقایان خوشه چین ،نايل وعالم که بایستی نخست مقالۀ آقای بغلانی را به دقت مطالعه وبعد به ارائۀ دیدگاه ها ونظرات خویش میپرداختند ،با نوعی تأئید ودفاع از نوشتۀ بغلانی صاحب در مقابله با نوشتۀ جناب دوکتور همت فاریابی در سایت ها به مشاهده رسید ،از قراین چنین بر میآید که بعضی از ایشان طبق فرمایش ومشوره بغلانی صاحب ،صرف نوشتۀ داکتر فاریابی را خوانده واصلاً مقالۀ آقای بغلانی را مرور نکرده اند .در غیر آن محال بود که این دوستان درین بازار چنین متاعی را صرف باپیروی از نوعی احساس نا پخته عرضه نمایند که مظهر یک نوع همبستگی گروهی در دفاع از همدیگر است، تا تبیین دلسوزانۀ واقعیت ها که خود گویای تسلط نوعی همبستگی قبیلوی سخن در دفاع از آن من منتسب بخویشتن را به نمایش میگذارد، تاخوشه چینی دردمندانۀ یک خوشه چین افروخته از درد والم همه در یک بساط انسانی! كه اگر از قالب های زیبای سخن در متن ها بعداز لذت بردن های کلامی که با موی پالیدن ها در خمیر وجستجوی این یا آن کلمه ، این یاآن نام صورت گرفته بگذریم ، به وضاحت نوعی تعهد باهمی در دفاع از همدیگر را در کلیه شرایط واحوال با قربانی ساختن حقیقت ورجوع به :از من بهتر را به خوانش میگیریم که این خود بزرگترین معضلۀ دوگونه اندیشی وظاهر دیسی اقشار ولایه های مدعی روشنفکری در جامعۀ سنتی قبیلوی افغانستان همیشه بوده وهنوز هم ادامه دارد که اختلاف عمیق وجانکاه شعار ها وشعور ها را به نمایش میگذارد .



    وایشان هم همسو با آقای بغلانی، داعيه های حق طلبانه وانسانی تورکان مسکون درین خطه را که به منظور تعریف وتبیین من انسانی خود ها در جامعۀ امروزی، نا گزیراز رجوع به زبان سر کوب شده، فرهنگ تحقیر گردیده وتاریخ تحریف خوردۀ خویشتن اند واز مدتها بدینسوتیرهای فلج کنندۀ “امپراتوران ويرانگر” ، “مهاجمین مغول” ، “قبایل بیابانگرد” و امثالهم را همه روزه ازجانب به اصطلاح فرهنگیان دوست ، چه رسد به دشمن که خود دشمن است بر قلب ودماغ خویش میخورند وتازه مجال بازنگری، راه رفته وحقیقی در تاریخ را در رابطه باخود ودیگرانی که همیشه باهم همسفر بوده اند، در جهت بررسی خویشتن انسانی خویش دراین منجلاب بدست آورده اند ،متهم به پان تورکیستی وپارسی ستیزی میکنند . که این امر خود سخت مایۀ تأسف ودرد آور است که تیری چنین زهر آلود به سینه ات حواله شود وحق فریادکشیدن هم تحت نام دوست ودوستی ومصلحت از تو گرفته شود .آنهم از جانب کسانی که خویشتن را هم دوست میخوانند وهم مدعی پیروی از خط انسان سالاری !!!

    دوستان!

    اگر فرزندی از فرزندان تورک های مسکون درین سر زمین، با بیان سر نوشت دردناك خود در تاریخ این کشور از شما دانشمندان انسانسالاربپرسد که : من مظلومی که حق آموختن به زبان مادری جبراً از من سلب شده ومن تا جائیکه به یاد دارم ،به زبان های پشتو وپارسی آموزش میبینم . معلم من پشتو ویا پارسی سخن میگویدومن بیچاره هردو را نمیدانم وکتاب من هم به آن زبان ها نوشته شده که من ناآشنا ام ونام منهم روزی قل، توره قل وامثالهم است که همیشه از جانب دوست ودشمن به سخریه گرفته میشود وزمانی هم با یک همزبانم در مجلسی خواهان صحبت به زبان مادری خود میشوم ، حتی آگاهان وخبرگان بازم میدارند ومیگویند که :قیلدینگ ،بیلدینگ نکو!!! صاف وساده مسلمانی حرف بزن !یا میگویند که دوی سه وائی ! په کومه ژبه ژغیژی ولی مسلمانی خبری نکوی ،تاسو افغانان نه یاست ؟ حتی همین حالا که با شمایان راز دل دارم اززبان خودم سررشتۀ نیست .در حالیکه در پارسی نویسی باسوادم وپشتو را هم بلدم وشاید هم چندین زبان دیگررا . ولی از بخت بد در روستای خود از فهم زبان عامی همروستای همزبانم محرومم .واو امروز هم چون گذشته ها هیچ زبان دیگری را جز زبان مادریش نمیداند .نه پارسی پروری امیران وشهنشاهان تورک در طول این سده های دراز ونه هم نهی ونهیب زمامداران تورک ستیز موفق به تغيير زبان مادری ايشان وتحميل زبان های حاکم بالای آنها شده و این منم که با مکتب رفتن ودرس خواندن از خود واز همه بیگانه شده ام که در آن من مقصر نیستم واوهم که پارسی ویا پشتونمیداند مقصر نیست !!!! اوکه پسآیند نسل های بزرگ انسانی بوده ودر کلیه مقاطع تاریخ از خود نام ونشان ،رسم وزبانی داشته وامروز جز یک نام تحقیر شده چیزی را باخود ندارد .مقصر کیست ؟او ویا مستبدین خودرای وموعظه گران بی ایمان وسخن فروش حاکمیت های جبارویا آن مظلوم که هر فریادش با اتهامی درگلوگاهش خفه گردیده؟ او چی باید کند؟ تا پان تركيست و پارسی ستيز خطاب نشود ؟ او که مظلومانه در کمال بیچارگی از شما میپرسد : وقتی که او از حق تکلم وآموزش به زبان مادری محروم ساخته میشود برای او چی تفاوت دارد که این زبان حاکم پارسی پیشرفته وتکامل یافته باشد ویا پشتوی بدوی که به او جبراً تحمیل میشود.. او درعين زمان خواهان زبان مادری خود نيز ميباشد وکاری هم به گذشته ها واجداد خوب ویا بد خود ودیگران ندارد . واین امر هم که نياكانش در گذشته های تاريخ از کجا وچطور وچی وقت آمده برایش مهم نیست .فقط میخواهد که در قطار دیگران انسان باشد واز حقوق انسانی بر خوردار وجای معینی جهت زیستن در این کرۀ خاکی داشته باشد،چی جواب خواهید داد ؟ آیا آن بیچاره را مثل بغلانی صاحب با زهم با کوبیدن مهر پارسی ستیزی وپان تورکیستی که درین روزها خیلی مورد استعمال هم دارد، محکوم به خاموشی خواهید ساخت ؟


    اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الجمعة 29 أغسطس 2008 - 4:14 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الجمعة 29 أغسطس 2008 - 4:13  admin

    وباز هم اگر بپرسد که : بکدام گناه کتب وآثار علمی وتاریخی بجا ماندۀ از زمانه های دور ومتعلق به خلق تورک به آتش کشیده شد ومدتها این مردم از پوشیدن چپن آستین دراز محروم وپوشندۀ آن مجرم بود ،ونواختن آلا ت موسیقی معمول محلی چون دنبوره ودوتارممنوع بود .چی جواب خواهید داد.؟

    وبالآخره هم زمانیکه از تعریف استبداد بپرسد واز محرومیت تعریف بخواهد وبگوید که در چوکات این خانۀ مشترک خواهان مشخص شدن نام وهویت خود است ، هويت وحاکمیت هیچکسی را از هیچ استقامتی وتحت هیچ عنوانی بجز برابری پذیرا نمیباشد وفقط میخواهد در کنار دیگران خودش ومتعلق به آن خودش باشد اورا پان تورکیست خواهید خواند ؟

    چنانچه ما هم اکنون شاهد آنیم که آقای بغلانی ،در آستانۀ سفر قریب الوقوع خویش به تاجکستان برای اشتراک در جشن تاجيكان جهان! و سیمینار رودکی سمرقند ی ،شاعر مظلومی که بینائیش توسط آل سامان ، همین ممدوحان آقای بغلانی معدوم گردیده ،بخاطر خوش خدمتی به آقای امام علی رحمانوف که جهت تحکیم پایه های حکومت خویش ، روسهارا ناجی خلق تاجیک از زیر سلطۀ ازبیک ها ارزیابی وازبیک هارا دشمن درجه اول تاجیک ها در منطقه به حساب میآورد ، ودر ین استقامت توسط سازمانهای سیاسی سامانیان کبیر ، کوروش کبیر ،ایران باستان وغیره همراهی ودوخلق باهم برادر وشریک در مقدرات تاریخی تورک وتاجیک را در دشمنی بر علیه هم قرارداده است ، مقالۀ اخیر خویش را با حمله به خلق تورک آرایش وبا تعبیر غلط ومغرضانه از خواست های بر حق وانسانی تورک های مظلوم در افغانستان که با انسجام وجمع شدن کنار هم خواهان رهگشائی به ساحل نجات ودستیابی به حقوق از دست رفتۀ تاریخی خود ها اند وتازه گام های نخستین خودهارا درین راستا دارند بر میدارند، باا تهامات پارسی ستیزی وپان تورکیست بودن به باد حمله بگیرد .تا باشد که تحفۀ برای بردن به دربار رحمانوف ها با خود داشته باشد. ما تورک زادگان افغانستانی کاری به این کار آقای بغلانی هم نداریم که در جهت خدمت گزاری و خوش ساختن آقای رحمانوف کدام کار هارا انجام میدهند .کی هارا دوست وکی هادشمن ارزیابی مینمایند.حرف ما روی این نکته است که چراآقای بغلانی انتخاب مواد کار خود را از مردم مظلوم وجفا دیدۀ افغانستان وخصوصاًتورک وتاجیک این کشور نمودند . تا به این آتش که از مدتها قبل مشتعل گردیده واز سالها بدینسو هست ونیست مردم مارا همه باهم میسوزاند ودمندگان به آتش هم از خود وبیگانه فراوان اند ، شاخۀ يی را افزوده ووفاداری خود را به رحمانوف ها به اثبات برساند .چرا از اسلام کریموف که واقعاً رقیب سر سخت رحمانوف است توضیح نداد که با واقعیت ها قرین تر میبود تا اینکه از فریاد های حق خواهانۀ تورکان افغانستانی دادسخن داد؟

    اندرین مقطع است که فرزندان تورکها در افغانستان ، با شکستن مهر خاموشی وارد عرصه شده وخود هارا مکلف به ارائۀ جواب به اتهامات آقای بغلانی ودفاع از خود میدانند .تا باشد که توطئۀ نفاق افگنانۀ بغلانی وبغلانی صفت های تورک ستیز وزبان پرست را افشا ومانع از ایجاد فاصله های مضاعف ونا خواسته با تبعیت از ارادۀ تاجیکها ویاتورک های بیرون از مرز های کشور ما ،در بین این دو مردم باهم برادروهمسفر در کشتی مظلومیت ومحرومیت درین سرزمین شده بتوانند .



    ما درینجا به محتوای علمی وادبی مقالۀ جناب بغلانی وبه این دیدگاه جزمی وخود پسندانۀ ایشان که نقد وارزیابی دیگران را بنابه تعبیر خود مستهجن وبمثابۀ دشمنی باخود ونوشته های عالمانۀ خود ارزیابی میکنند حرفی نداریم واینراهم که هر نوشته زمانی که به جامعه ومردم سپرده میشود ودر صفحات یک جریده ویا انترنیت به نشر میرسد ،مردم حق داوری نسبت به آن را همیشه دارند واین حق خوانندگان است حرفیست عام وقبول شده ،نیک میدانیم که حتی مبتدی ترین گام گزاران راه تحریر وقلم هم نمیتوانند مخالف آن باشند.واما اینکه بغلانی صاحب این حق راچگونه وبکدام صلاحیت از مردم سلب واین خواست خودبیش بینانۀ فردی را بالای دیگران حکم ،ونقد دیگران را با دهن پر مستهجن میخوانند بخود جناب بغلانی واگذار میشویم، که با اعصاب آرام ،بدون دشمن تراشی های فرضی وخیالی درجهت مهم جلوه دادن خود در کلیه احوال وشرایط ، بالای آن فکر وقضاوت نمایند.

    مهمتر اینکه آقای بغلانی در نوشتۀ خوداز افراد وگروه های که نوشته های عالمانه وبی بدیل آنهارا تعبیر سوء نموده ووارونه جلوه داده اند شکوه سر میدهد ،ولی ازمراجع وآدرس های تبصره کننده ها هیچ نشانی در دست نمیدهند ویا نمیخواهند بدهند .تابا مجهول گذاریها زمینه های مجعول گوئی های بیشتر را برای خود فراهم کنند!! که آیا واقعاً،آن مراجع با توجه ودقت به مطالب تکراری وسر هم بندی شدۀ مقالات ایشان ارزش نقد وتبصره را قایل شده ونقطه نظرات خود هارا ارائه داده باشند ؟.تا باشناخت از هویت وتعلقات سیاسی ،فکری معترضین ومخالفین ،در رابطه با حقایق ناب ونامکرر مورد نظر آقای بغلانی که محصول نبوغ ودهای ا یشان بوده وهیچکسی راجع به صحت وسقم آنها حق داوری وابراز نظر ندارد ،حد اقل روشنی ایجاد شود . وهمه بدانند که آنان کی هاهستند که این قدر جرئت نموده و اين همه مایۀ کدورت خاطر جناب ایشان را فراهم نموده اند.ویکباره بااین همه کینه وخشم ا یشان را وارد میدان جنگ ساخته وآوای قلم را چون شمشیر در دست زنگی مست به بازیچۀ اوشان مبدل نموده واز جادۀ منطق،تعقل وبردباری به بیرون افگنده . که سخت جای دقت است . زیرا من معتقد هستم که چنین اشخاص وگروه ها اگر دیروز به خاطر تعلق سیاسی وعقیدتی بغلانی در میان هواداران مکتب افغان ملتی وجود میداشت دیگر امروز که او خود در کنار آنان قرار دارد وجود خارجی ندارد ، وکمتر کسی هم مایل به ضیاع وقت در رابطه با چنین نوشته های تجارتی واشتهاری است. وحقیقت هم این است این گونه نوشته ها که صرف با اهداف اشتهاری وارضای خاطر بیمار نویسندگان آن ها ارائه میگردند ارزش خواندن را ندارند چی رسد به آنکه به نقد وارزیابی گرفته شوند.واحیاناً اگر ناگزیری جوابدهی درمواردی ضرورت افتد، آنهم در حقیقت کاری خواهد بود اجباری وپاسخ به هرزه گوئی های گمراه کننده ونفاق افگنانۀ این قبیل اشخاص ، تا باشد این تیپ وقماش انسانها که همیشه فهم خام وعاریتی خود ،در سایۀ دیگران را،تصور در کمال ونبوغ خویش به حساب آورده وعالمی را نادان تر ازفهم منیت مجهول ومجعول خویش به تصویر میکشند، اندکی جواب یافته واز اهانت به فهم اجتماعی جامعه وانسانهای دور وپیش خود دست بر دار شوند.

    نوشته های آقای بغلانی از اولین روزهای پیدایش آنها که فقط دوسه سال پیشتر از امروز آغاز شد وقبل بر آن هیچ کسی شاهد خواندن حتی یک صفحه منظم نوشتاری از ایشان ، بجز از عریضه نویسی برای بیسوادان عارض در ادارات دولتی ،در هیچ موردی نیست. وبا کمال تأسف اولین نوشتۀ ایشان هم بگونۀ خنجر کشیدن بر رخ پیروان ورهروان صادق ووفادار معلم شهید محمد طاهر بدخشی بود وتا امروزهم این شیوۀ کار از جانب ایشان دوام دارد ،نمونۀ کاملی از همین گونه نوشته های اشتهاری وتجارتی است که هر بار به منظور نیل به اهداف خاصی صورت میگیرد . که درینجا من فعلآمجال توضیح همۀ آن اهداف را ندارم وصرف آخرین نوشته وآخرین هدف ایشان راکه همانا تدارک تحفۀ سخن به حضور آقای رحمانوف رئیس جمهور تاجکستان قبل از سفر به تاجکستان واشتراک در جشن تاجيكان در دوشنبه و سیمینار رودکی است وبگونۀ حمله وتوهین بالای تورکهای ساکن افغانستان وبلند نمودن هژمونی زبان پارسی مطرح گردیده ونمونۀ گویای این نوع تجارت مقطعی کلام به نرخ روز است که آقای بغلانی بدان نیک وارداند، جواب گفته وارزیابی مینمایم.

    avatar

    پست الجمعة 29 أغسطس 2008 - 23:28  admin


    تذکر به آقای توردیقل میمنگی
    شما با نام مستعار، در نوشتهء خود به نقد آقای بشیر بغلانی و نوشته های او پرداخته اید.
    لطفا با نام اصلی خود بنویسید و یا حد اقل خود را به تارنما معرفی کنید تا در صورت ضرورت ما مسئولیت نوشتهء تانرا به عهده گیریم. شاید در سایتهای دیگر امکان نشر چنین مباحثات با نامهای مستعار و تصاویر مونتاژ شده میسر گردد .اما پندار جدا از نشر آن پوزش میخواهد.
    ´´´´´´´´´´´´

    به حضور همكاران سايت وزين پندار سلام تقديم است.
    من يكی از دوستان استاد تورديقل ميمنگی هستم و در هالند زندگی ميكنم كه بنابر تقاضای ايشان مقاله آنها را به سايت شما و بعضی سايت های ديگر ارسال نمودم مگر در صفحه سايت پندار مشاهده كردم كه نوشته شده بود چون نام مستعاری است و مقاله نشر نگرديد !
    دوستان عزيز اولآ اين سوء تفاهم را به ايميل آدرس كسی روان ميكرديد كه از آن مقاله را دريافت نموديد . اگر ازين آدرس در سوال خود جواب نميگرفتيد حق مسلم شما است كه كدام موضوع را نشر كنيد ويا نكنيد مگر نوشتن اين مسئله در صفحه سايت پندار بيطرفی شما را تحت سوال قرار ميدهد .

    حالا غرض معلومات شما مينمويسم :
    استاد تورديقل ميمنگی از اهل شهر ميمنه بوده و فعلآ در دنمارك زندگی ميكند . “تورديقل” نامی است كه از طرف والدين ايشان زمانيكه درين دنيای دسيسه وتوطئه چشم به جهان گشودند اعطا گرديد و تخلص ميمنگی را خود ايشان برای خود برگزيدند چون زاده همين شهر مرد آفرين ميباشند .
    پوهاند تورديقل ميمنگی زمانی استاد اكادمی علوم نظامی بودند و رشته ايشان نظامی ميباشد و درين رشته تحقيقات زيادی را انجام داده اند .
    استاد تورديقل ميمنگی تحت همين نام اصلی خود چندين مضامين را ازطريق بعضی از سايت های انترنتی به نشر رسانيدند .
    استاد تورديقل ميمنگی را گاهی بنام استاد بسم الله ياد ميكنند اما من درين زمينه مستعد نيستم كه برای شما علت آنرا بگويم ، احتمال ميرود شايد هم بخاطر به مسخره كشانيدن نامهای اوزبيكی مانند تورديقل ، روزيقل ، توره قل ، دوستان نزديك ايشان آنها را به اين نام ياد كنند ، والله اعلم .

    اينك برای تكميل معلومات شما تلفون جناب استاد ميمنگی را به مسئوليت خود به خدمت شما مينویسم و اميدوار هستم كه اين تلفون را مسئولانه بپذيريد :ء
    تلفون منزل :00xxxxxxxxxxx `
    تلفون دست : 00xxxxxxxxxxx


    `

    شما ميتوانيد درين تلفون تماس بگيريد تا معلومات شما موثق شود اما این نوشته روی صفحه سايت پندار بيطرفی و بيغرضی اين سايت را زير سوال ميبرد ، اميد ميكنم كه با خواندن اين ايميل سوال شما حل گردد.
    اگر در نفس مقاله استاد تورديقل ميمنگی كدام گفتنی داريد ميتوانيد آنرا تحرير و در سايت ها به نشر برسانيد ويا اگر محتوای مضمون مطابق ميل شما نيست ، پس ميتوانيد آنرا نشر ننمائيد .

    avatar

    پست الجمعة 29 أغسطس 2008 - 23:42  admin

    هموطن گرامی فرستنده ء نوشته آقای میمنگی !

    مگر ما علم غیب داریم که شما را بشناسیم؟
    شما ازین میل و با این نام بما مضمون آقای توردیقل میمنگی را فرستادید."k k" k2008@live.nl
    شماره تلفون آقای توردیقل از دنمارک و میل شما هالندی.
    حالا از دید شما ما باید چی کنیم.
    بگذاریم هر کی ، هر آنچه خواست ، درباره هر فرد بگوید و این را هم آزادی بیان نام بگذاریم.

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 29 مارس 2024 - 11:38 ميباشد