پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    مثلث شيطاني - بخش دوم

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080704

    مثلث شيطاني - بخش دوم Empty مثلث شيطاني - بخش دوم

    پست  admin


    مثلث شيطانی نبيل مسکينيار- حسن اميری وشکيب علومی
    دربستربيماری هياهوی محاکمۀ جنايتکاران جنگی
    بخش دوم


    سيد احسان " واعظی"

    مثلث شيطاني - بخش دوم U1_said_hessan_waizi



    بخش ديگری ازفعاليتهای مزدوران سيه کار وبدنام غرب را که دراين نگارش قابل بحث وتحليل ميدانيم، همانا موضوع " محاکمۀ مجرمين و جنايتکاران جنگی " است که اخيرآ بوسيلۀ شبکۀ تلويزيونی مسکينيار، با تبليغات گسترده و سروصداهای اغواگرانه ای راه اندازی گرديده است.

    اتهاماتيکه امروز عليه ح. د. خ. ا ورهبری سابق آن تحت نام " مجرمين وجنايتکاران جنگی " عنوان ميگردد، درحقيقت اين تبليغات فريبکارانه شامل همان پلانها ، دسايس وکينه ورزی های خصمانۀ دشمنان سوگند خوردۀ مردم افغانستان و مخالفين آشتی ناپذير ح. د. خ. ا، است که سالها قبل طرحريزی آن درواشنگتن ولندن صورت گرفته وهم اکنون توسط جواسيسی چون نبيل مسکينيار، حسن اميری و شکيب علومی و ديگران، دنبال ميگردد.

    امروز با درد ودريغ بی پايان ما شاهد سرکوب خونين نهضتهای دموکراتيک وآزاديبخش ملی دربرخی ازکشورها، ازجمله درسرزمين مستعد به تکامل خودمان افغانستان هستيم ، که بوسيلۀ انحصارات غارتگر

    بين المللی ومزدوران منطقوی و داخلی آنان، با هزينۀ ملياردها دلارصورت گرفت وزمان بصورت موقت امکان نيرنگ بازی را برای اين شعبده بازان داده است تا خواب های شيطانی شان را بخورد مردم داده ، با کاربرد دسيسه ، نيرنگ و توطئه، همان اهداف پلان شدۀ قبلی را درکابوس هيولای وحشتناکی با اشکال و طرق مختلف راه اندازی نمايند.

    طوريکه ديده ميشود موضوع محاکمۀ ناقضين حقوق بشرو جنايتکاران جنگی، از طريق شبکۀ دروغ افگن و شايعه پرداز تلويزيون آريانای امريکا، بوسيلۀ مثلث شيطانی مسکينيار- اميری- شکيب علومی وبرخی افراد ديگر درشرايطی تبليغ وسازماندهی ميگردد، که امروز کشورما نسبت به هرزمان ديگر به اتحاد باهمی تمام وطنپرستان آزاديخواه ، بخاطر حصول وتحکيم استقلال ملی وتماميت ارضی، تأمين صلح و امنيت سراسری خويش ضرورت مبرم و حياتی داشته ومسأله وحدت و همبستگی تمام نيروهای ملی و دموکراتيک، ترقيخواه وتحول طلب کشور، ازجمله ح. د. خ. ا اين نيرومند ترين سازمان سراسری وپرمقياس کشور، منحيث اولويت های مبرم و نيازمندی اساسی، دردستور روزقرارگرفته است.

    بنابران سازماندهی تبليغات منفی و زهراگين عليه اين حزب و متهم نمودن اعضای بلند پايۀ حزبی و دولتی آن زمان به جنايات جنگی دراين مرحلۀ حساس کشور امرتصادفی نبوده، بلکه مطابق به اهداف طرح شدۀ قبلی که توضيخاتی دربارۀ آن بعمل آمد، تحت اجراقرارداده ميشود.

    گرچه اين تبليغات و حرکات آشوبگرانه وضد منافع ملی ظاهرآ توسط شبکۀ ترورستی وجنگ افروز باند جنايتکارگلبدين حکمتيار وگروهک ماؤويستی بدنام وفرومايه درهالند، که با برخی از محافل وعناصر راست گرای افراطی هيأت حاکمۀ هالند ، از جمله برخی ازکادررهبری وزارت عدليۀ آن کشور روابط ايديولوژيک تنگاتنگ دارند ، که با پرونده سازی های جعلی و پيش کشيدن گدی گک هايی قراردادی ازاعضای وجدان باختۀ اين دوگروه جيب شريک دوران جهاد امريکايی بنام شهود (؟!) راه اندازی ميگردد؛ وليک هرگاه به کنه مسأله و عمق موضوع دقت نماييم، آنگاه پی خواهيم برد که اين تحريکات ازريشۀ ديگری آب خورده و تلاشهای مذکورمحمل و روپوشی است برای پياده کردن اميال پليد ونيات شوم آن سازمانهای سياه وجهنمی وابسته به استکبار جهانی که درعقب آنها قرارداشته و جنگ خانمانسوز 30 ساله را درافغانستان سازماندهی ، رهبری ، تمويل واداره نمودند وهم اکنون تا تصرف کامل قارۀ آسيا وبدست آوردن تمام منابع نفت وزيرزمينی دست ناخوردۀ آن، اشتعال جنگ ، تجاوز واشغالگری را ادامه ميدهند واز اين گروهک های بازاری ، بحيث مبلغين مزد بگير، برضد ح. د. خ. ا که يگانه سازمان نيرومند، مجرب ومجهز به جهانبينی علمی ، دربرابراين دشمنان سوگند خوردۀ وطن قراردارد؛ استفاده بعمل می آورند.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:22  admin

    چنانچه هرگاه ازدست اندرکاران اين بازار تبليغاتی تلويزيون آريانای امريکايی که خودها را گويا دادستانهای (!) " مجرمين جنگی وناقضين حقوق بشر" قلمداد ميکنند، پرسيده شود که ايشان ازکجا وازکدام مرجع اين صلاحيت حقوقی وقانونی را حاصل نموده اند که قضايای مربوط به مجرمين جنگی را تعقيب و دنبال نموده وهمزمان با آن ميتوانند که درصلاحيت و موقف پوليس، مدعی العموم وقاضی دادگاه بين المللی، از معرفت ، تلفون و آدرس اين افراد سخن بميان آرند وحتا مخالفين سياسی و رقبای خود را که درمبارزات سياسی دربرابر آنان شکست خورده ا ند ، تخويف، تحقير و توهين نمايند. مگر چی کسی چنين صلاحيت بی حد وحصر را به اين افراد بد نام، لگام گسيخته وغيرمسؤول داده است؟



    اين جاست که تشت رسوايی نيات شوم وپليد مدعيان دموکراسی امريکايی وانگليسی، توأم با مداخلات خصمانۀ دولت هالند ، بزمين می افتد و موقف بيطرفی نهاد های حقوقی بين المللی را که دربرابر هياهوی تبليغاتی اين ياوه سرايان هوسباز، سکوت می نمايند، تحت سؤال وپرسش قرارميدهد.

    چنانچه که به نمايش گذاردن اتاق و آراستن آن با شعارها و کارتونهای تبليغاتی عليه ح. د. خ. ا و رهبران بلند پايۀ سابق آن ازطريق اين تلويزيون ومعرفی آن تحت نام دفترمحکمۀ بين المللی، همزمان با پايين آوردن اعتبار اين محکمه، قرائن همکاری اين شبکۀ خرابکار تلويزيونی را با سازمانهای جهنمی استخباراتی غرب مستدل ساخته وتوظيف وگماشتن اين افراد را به اجرای چنين وظايف، آشکار و برملا نموده و برآن صحه و مهرتاييد می گذارد.

    خواننده گان گرامی! قبل ازاينکه درمورد جنايات جنگی و ناقضين حقوق بشرسخنی درميان آيد، لازم می پندارم تا درمورد پس منظر وانگيزه های که اين عوامل وکارکردها را سبب گرديده، توضيحاتی ارائه نمايم.

    با پيروزی کودتای 26 سرطان 1352 که توسط افسران پايين رتبه وخرد ضابطان اردو، تحت رهبری محمد دا ؤد فقيد صورت گرفت، نظام پوسيدۀ سلطنتی چند صد سالۀ کشورواژگون گرديده، تحول وچرخشی درتمام عرصه ها بميان آمد.

    بيانيۀ خطاب به مردم افغانستان، که درآن ساختمان يک جامعۀ مترقی وپيشرفته، مبنی برتأمين عدالت اجتماعی و محو هرنوع مظاهرتبعيض و نابرابری را درکشورنويد ميداد، با واکنشهای مختلفی درداخل کشور، منطقه وجهان مواجه گرديد. نيروهای مترقی و تحول طلب حمايت شان را ابراز وازآن استقبال بعمل آوردند.

    اما گروههای عقب گرا ومرتجعين داخلی و بين المللی که چنين چرخش وتحول را به منفعت خود نميدانستند، دست به يک سلسله تخريبات و تحرکات نظامی ( کودتا های نافرجام درمرکز) وشورشها دراکناف ونقاط دور دست کشور زدند، که بعد ازسرکوبی و اضمحلال شان چون تاب مقاومت وتوان مبارزۀ قانونمند سياسی را نداشتند، به کشورپاکستان فرارنموده و درآن جا پناه گزين شدند.

    دولت پاکستان و حاميان بين المللی شان ازاين بنياد گراهای فراری با آغوش باز پذيرايی بعمل آورده و شرايط بهتر زندگی و فضای مساعد کارسياسی را مطابق به اهداف استراتيژی خود به آنان مساعد گردانيد.

    چنانچه سليک هريسن محقق و روزنامه نگارمشهورامريکايی درمورد دخالت مستقيم کشورها وسازمانهای منطقه وجهان برضد حکومت داؤد، اين گونه ابراز نظر ميدارد:

    « ساواک و سی. آی. ای باهم همکاری می نمودند. اين دوسازمان بعضی اوقات فعاليتهای خود را با دستياری گروپهای مخفی مسلمان بنياد گرا به پيش ميبردند. گروپهای مسلمان بنيادگرا درمخالفت با اتحادشوروی، با " سی. آی. ای " و ساواک شريک بودند...

    گرو پهای بنياد گرايان به نوبۀ خويش با اخوان المسلمين مصر ورابطۀ عالم اسلامی عربستان سعودی که يک شاخۀ ازفعاليتهای وهابيت را تمثيل می نمايد، نيز ارتباط داشتند....

    تهران ازيک طرف ازطريق کمکهای خويش بر داؤد فشار می آورد که آنهای را ازکارحکومت برکنار سازند که گمان ميشد با کمونستها ارتباط دارند، ازطرف ديگرساواک اسلحه، وسايل مخابراتی وساير کمکهای شبه نظامی را به جمعيت های ضد داؤد ميرساند. برخی ازاين کمکها توسط ايران مستقيمآ به ناراضيان قبايلی که درغرب افغانستان فعاليت داشتند، توزيع ميگرديد؛ قسمتی ازآن ذريعۀ پاکستان به دسته های بنيادگرايان که فعاليت زيرزمينی داشتند ميرسيد.

    سلسلۀ اذيت و آزار داؤد ذريعۀ مقامات پاکستانی وقتی به نقطۀ اوج خود رسيد که تحت سرپرستی اسلام آباد بر يک تعداد اهداف درداخل افغانستان حملات صورت گرفت. ساواک ، سی. آی. ای و عمال پاکستان در کودتاهای ناکام بروج سپتمبر و دسمبر 1973 و جون 1974 بنياد گرايان برعليه داؤد دست داشتند. »

    ( حقايق پشت پردۀ تهاجم اتحاد شوروی برافغانستان- مولفين: دياگوکوردوويز وسليک هريسن ص 13)

    درنتيجۀ چنين فشار های پيهم و خرد کنندۀ ايالات متحدۀ امريکا ومتحدين اروپايی، عربی و منطقوی اش، ( ايران- پاکستان وعربستان سعودی) عليه حکومت محمد داؤد، سرانجام وی را نه تنها مجبورنمودند تا از تطبيق برنامه های ترقيخواهانۀ سياسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی مندرج در" خطاب به مرد م افغانستان" انصراف ورزد؛ بلکه تمام نيروهای ترقيخواه وتحول طلب جامعه، دررأس ح. د. خ. ا را که دولت جمهوری جوان را درزمينۀ تطبيق برنامه های مذکور ياری ومساعدت همه جانبه می نمودند، ازدستگاه دولت تصفيه و پاک سازی نمايد و برنيروهای ارتجاعی، عقبگرا، بدنام وتجريد شده ازمردم درداخل و خارج کشورتکيه نموده، نظام ديکتاتوری فردی وخانوادگی را مانند گذشته درکشورمستقر سازد.

    سازمانهای استخباراتی کشورهای غرب و منطقه، بويژه " سی . آی . ای ، آی . اس. آی ، ساواک ، موساد و استخبارات سعودی" از طريق اعمال نفوذ و فعال نمودن اجنتهای شان چون: حفيظ الله امين ، عبدالقدير نورستانی، غلام حيدررسولی و ديگران دردرون نظام جمهوريت ونهضت دموکراتيک جامعۀ افغانستان، حوادث خونينی چون: ترورعلی احمد خرم وزيرپلان، انعام الله گران پيلوت آريانا اشتباهآ بعوض ببرک کارمل وسرانجام ترور ميراکبرخيبر يکتن ازموسسين وعضو اصلی کميته مرکزی ح. د. خ. ا ، محمد داؤد را که درحالت تجريد، سراسيمگی وانزوا قرارداشت، وادار به يک عمل نابخردانه و تهاجم جنون آميزبيجاه ، بدون سنجش ودور ازعقل سليم برضد ح. د. خ. ا، نمود. همينگونه ح. د. خ. ا را نيز به دفاع مشروع ازحق زندگی 20 هزاراعضايش وسايرنيروهای ملی، مترقی وآزاديخواه کشور، که همه دروازه های زنده گی وفعاليتهای سياسی و اجتماعی آزاد برروی شان بسته شده بود، بعنوان آخرين امکان ووسيله ادامۀ زنده گی، مجبور و وادار نمود.
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:23  admin

    درنتيجۀ اين مقابلۀ رويارويی تعرض حکومت و" دفاع مشروع " افسران پايين رتبه، خردضابطان و سربازان مربوط به ح. د. خ. ا و هواخواه اهداف ترقيخواهانۀ آن ، رژيم بی پايه ودرحال زوال محمد داؤد که در پرتگاه سقوط قرارداشت، سرنگون گرديد وزمينه های مساعدی برای تحقق تحولات دموکراتيک وتطبيق برنامه های اقتصادی و اجتماعی به نفع زحمتکشان افغانستان، ازطريق استقراريک نظام دموکراتيک ترقيخواه ووسيع البنياد، با شرکت تمام احزاب وسازمانهای سياسی و اجتماعی تحول طلب ومردمسالار، دروجود جبهۀ متحد ملی افغانستان مساعد گرديد.

    اما با کمال تأسف که موجوديت حفيظ الله امين بمثابۀ جاسوس معلوم الحال وپرتاب شدۀ سازمان جهنمی ( C . I. A ) دردرون جناح خلق حزب واحد دموکراتيک خلق افغانستان و اعمال نفوذ وتسلط وی بربخش نظامی اين جناح، نخست دودستگی و مخالفتهای را درمورد سرنوشت وبرخوردانسانی وقانونی با داؤد خان، اعضای حکومت وحاکميتش وتشکيل جبهۀ متحد ملی ومشارکت سايرنيروها دردولت که جناح پرچم خواهان آن بودند، بين ببرک کارمل وحفيظ الله امين که طرفدارخونريزی و يکه تازی بود، بوجود آمد.

    ازآنجاييکه امين منطق گويا و توانايی مقابلۀ علمی واستدلال منطقی را دربرابر زبان رسا و قلم توانای کارمل نداشت؛ بنابران کودتای درون حزبی را بوسيلۀ باند جنايت پيشه اش عليه جناح پرچم ح. د. خ. ا و سرکوب خونين آنان آغازو طی مدت کوتاهی اکثريت رهبران جناح پرچم ازکشورتبعيد ومتباقی آنان بشمول کادرها وصفوف فعال اين بخش يا روانۀ زندانها و قتل گاهها گرديده ويا درسنگرهای دفاع ازحزب ومردم افغانستان وارد مخفيگاهها و پيکارهای داغ برضد فاشيسم ورژيم خودکامۀ امريکايی مشرب امين جلاد شدند.

    امين جلاد با احرازچنين موقعيت وسوء استفاده ازاعتماد و موقف نورمحمد تره کی، تمامی موازين و اصول حزبی وپرنسيپ های حقوقی و اخلاق انسانی را زيرپا گذاشته، درتخطی ازاهداف مرامی و خواستهای انساندوستانۀ ح. د. خ. ا، سياستهای تبعيض، تعصب و خشونت را درقبال جامعۀ روبه رشد ومستعد به تکامل مان درپيش گرفت.

    تصاميم و اقدامات ذهنی گرايانه، افراطی وشتاب زدۀ وی که درتضاد با رشد قانونمند تکامل اجتماعی ودرتناقض با رسوم، عنعنات و عقايد مردم ودرعدم مطابقت باشرايط عينی کشور انجام پذيرفت، به واکنشهای شديدی مواجه گرديد.

    دامنۀ بد بينی، بی اعتمادی ، مخالفتها و تضاد ها درمقابل حاکميت آن زمان روزتا روزبيشتر گرديده و دولت وقت هم نسبت استقرارسلطۀ باند جنايتکار امين برهمه ارگانهای حاکيمت ، نه تنها دررفع اشتباهات وجلوگيری ازانحرافات اقداماتی را انجام نداد؛ بلکه درمقابل معترضين، منتقدين و مخالفين، بصورت يکسان سياستهای ارعاب و خشونت را درپيش گرفت، که درنتيجۀ آن کميت ناراضيان روزتاروزبيشتر گرديده و درمدت نسبتآ کوتاهی کتلۀ وسيعی از اقشار مختلف کشور را دربرگرفت.

    شورشهای ضد دولتی درسمنگان، هرات، چنداول، بالاحصار کابل، کنرها وديگر حصص ونقاط کشور عليه دولت صورت گرفته و با برهم خوردن ثبات سياسی، وضع امنيتی درسراسر کشور بوخامت گراييد.

    باند امين درمقبله با اين وضع، عوض تشخيص گنهکاراز بيگناه و تدبيروتنظيم برنامۀ عاقلانۀ قابل تطبيق، برعکس مطابق برنامه و سناريوی داده شدۀ" سياه" هزاران تن ازشخصيتهای ملی، سياسی، اجتماعی،علمی، فرهنگی و مذهبی را با تعداد بيشماری از مردم عادی کشور، به بهانه های گوناگون زندانی و به کشتارگاهها گسيل نمودند، که دراين ميان هزارن تن از کادرها و فعالين جناح پرچم ح. د. خ. ا واعضای سازمان دموکراتيک جوانان افغانستان را که با اين سياستهای ضد حزبی وضد منافع ملی، مخالفت جدی می نمودند، نيز بصورت بيرحمانه به شهادت رسانيدند. همينگونه تعداد بيشتری از اعضای رهبری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان را روانۀ زندانها نمودند. دشمنان ديرينه و تاريخی مردم افغانستان با استفادۀ سوء از چنين وضعيت پيش آمده ، تروريسهای فراری وبنياد گراهای اسلامی دوران سردارمحمد داؤد را بوسيلۀ سازمان جنايت پيشۀ " آی. اس. آی" با پول، سلاح ومهمات نظامی اکمال و در رهبری قيامهای ضد دولتی مردم، توأم با صدور اسلام سياسی سوق و اداره نموده و اکمالات دايمی آنان را عهده دار شدند.

    بعدازانجام کودتای 15 سپتامبر1979 و قتل نورمحمد تره کی رئيس دولت ، نوراحمد اعتمادی که ازجانب شوروی ها به عوض امين يگانه کانديد خوب برای تشکيل حکومت ائتلافی مشخص شده بود ، نيز به شهادت ميرسد. با تصرف کامل قدرت بدست باند وحشی صفت حفيظ الله امين، ترور و وحشت وسرکوبگری ها دوبرابر گرديده ، مخالفين داخل جناح خلق را نيز دامنگير شده ، چهارتن ازاعضای کميته مرکزی حزب حاکم و حکومت برکنار وبه سفارت شوروی سابق پناهده شدند و شماری ديگريا کشور را ترک ويا درمنازل شان تحت پيگرد قرار گرفتند. به ادامۀ آن دستگيری وسرکوب کادرهای جناح خلق نيز آغاز گرديد، که تنها در يک شب 20 تن ازبرجسته ترين کادرهای اين جناح حزب روانۀ قتل گاه امين جلاد شده جام شهادت رانوشيدند.
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:24  admin

    طی همين دوران تسلط وحاکميت يکنيم سالۀ باند جنايت پيشۀ امين خون آشام بود که حقوق بشر درکشور کاملآ نقض گرديده و جنايات بس عظيمی دربرابرمردم صورت گرفته است.

    با بدترشدن روزتاروز اوضاع سياسی ونظامی درکشور وجاری شدن خون هزاران تن ازمامورين عاليرتبۀ رژيمهای سابق و شخصيتهای علمی، فرهنگی، روشنفکران ، هنرمندان وعلمای دينی ، اعضای هردوجناح ح. د. خ. ا ، متحدين سياسی آن و ساير مردم متدين افغانستان، که بيش از 12 هزارتن آنان تنها درزندان مرکزی پلچرخی، آخرين روزهای زندگی را دقيقه شماری ميکردند و فرجام اين پروسۀ سازمان داده شده، جاده را برای بقدرت رسيدن افراطيون مذهبی وبنيادگراهای مکتب سيد قطب و ديوبندی های پاکستانی، هموار ميکرد و درافغانستان فجايع دهۀ 90 مجاهدين وطالبان ببار می آمد؛ اتحاد شوروی وقت بحيث همسايۀ نزديک شمالی که طی دهها سال مناسبات دوستانه اش کمکهای وسيع اقتصادی و فرهنگی را درعرصه های مختلف زندگی، انجام داده بود، قتل وکشتار دسته جمعی و انفرادی اين کتلۀ اقشار مختلف جامعه و ناله وفرياد مردم افغانستان را که بدستور مستقيم" سازمان سياه " درهمسايگی اش صورت ميگرفت، تحمل کرده نتوانسته ، با گزينش اقدام نظامی بمثابۀ آخرين وسيلۀ نجات متباقی مردم، رژيم خون آشام حفيظ الله امين را درهمکاری و توافق هردو جناح ح. د. خ. ا سرنگون نمود، که درنتيجۀ آن زمينۀ وحدت مجدد هردو جناح حزب و تشکيل حکومت جديد وزعامت نوين تحت رهبری ببرک کارمل، پرچمدارنهضت محصلين مشروطيت سوم، وکيل و نمايندۀ برحق 8 سالۀ مردم شهرکابل درمجلس نماينده گان دوره های 12 و 13 شورای ملی افغانستان ويکتن از پيشقراولان جنبش دموکراتيک جامعۀ افغانستان؛ مساعد ومهيا گرديده، چرخش عظيم و تغييرات کلی در سياست و ادارۀ کشور به نفع صلح وسعادت مردم بميان آمد.

    حکومت جديد درگام نخست عفو عمومی را درکشور اعلام وتمام زندانيان سياسی مرکز و ولايات را بدون درنظرداشت قوم ، سمت ، دين ومذهب، حزب و عقيدۀ سياسی، که ازدم تيغ امين جلاد جان به سلامت برده بودند، آزاد نموده، درکشوربرنامۀ صلح وآشتی ملی را رسمآ مطرح نمود.

    ولی ازآن جاييکه ايالات متحدۀ امريکا و متحدينش، پلانهای استراتيزيکی خود و متحدين خويش را که همانا " ادامۀ جنگ و ريختن خون افغانها تاتسلط کامل خويش برقارۀ آسيا ، ايجاد پايگاههای نظامی و استفادۀ همه جانبه ازتمام ذخايرطبيعی اين قارۀ دست ناخورده" بود، با استقرارنظام جديد، درحال تحقق نميديدند؛ ازاينرو خواستند تا حضور نظامی شوروی را در افغانستان، بمثابۀ اهداف استراتيژيک آن کشور، جهت پيشروی به آبهای گرم هند و محاصرۀ چين و نفوذ درخليج فارس و کنترول منطقه عنوان کرده، با ايجاد بحران دامنه دار ، گسترش دادن جنگ درسراسرکشورزير نام جهاد(!) ومصروف نگهداشتن آن کشور درافغانستان، علاوه برتطبيق اهداف ذکرشده، انتقام شکست مفتضحانۀ شان را درجنگ ويتنام، از شوروی وقت و از ملت بخون نشستۀ افغانستان نيز بگيرند.

    بنابران با حضور نظامی اتحاد شوروی درافغانستان، ملياردها دالر پول نقد وسلاح ازطرف امريکا و کشورهای غربی و متحدين منطقوی شان، بمنظورتشديد هرچه بيشتر جنگ و سقوط حاکميت دولت سرازير گرديد. هزاران تن از دزدان، تروريسهای حرفوی و بنيادگراهای اسلامی در اطراف سرحد و داخل قلمرو کشور، با کسب تعليمات نظامی، غرض تخريب نهادهای اقتصادی وفرهنگی عام المنفعه، دهشت افگنی، آدم کشی و اخلال امنيت، تحت نام جهاد ( مودل امريکايی وانگليسی آن) گسيل می يافت. به همين نام ازکشورهای اسلامی منطقه نيز سربازگيری صورت می پذيرفت ومبالغ هنگفتی برای تربيت نظامی وتروريسی آنان، اختصاص داده ميشد. چنانچه درهمين دوران درحدود هشت هزار مرکزآموزش فعاليتهای تروريستی بنام "مدارس دينی" تأسيس وشبکۀ تروريستی القاعده تحت رهبری اسامه بن لادن که درآن اسلاميستهای بنيادگرا وتروريتسهای حرفوی ازکشورهای مختلف عرب وعجم جمع آوری گرديده، بعد ازکسب تعليمات نظامی وتروريستی درمراکز ذکرشده، غرض دهشت افگنی، ترور وآدم کشی، انجام انفجارات وحريق مکاتب، مدارس و نهاد های اقتصادی وفرهنگی، به کشور ما اعزام ميگرديد، که بعد ها اين شبکۀ تروريستی درزياده ازبيست کشور آسيايی و افريقايی که عمدتآ اسلامی بوده اند، هسته گذاری شده و پلانهای استراتيژيکی منطقوی ايالات متحدۀ امريکا ، بمنظور بی ثباتی و تجزيه طلبی دربرخی ازاين کشورها، توسط همين دسته ها وسازمانهای مخرب، اجرا وبرنامه ريزی گرديده است.

    ازآن جمله ، اوضاع سياسی و نظامی درکشورما نيز روزتاروزوخيم تر گرديد و درفضای چيره شدۀ جنگ سرد ورقابت دو ابرقدرت متخاصم، دامنۀ جنگ درافغانستان بعد جهانی حاصل نمود.

    مسؤولين دولتی بمنظورتأمين امنيت و حفظ واستقرارحاکميت دولتی درمحلات، دراکثر نقاط کشوربا برخوردهای مسلحانۀ جنگ افروزان شرارت پيشه مواجه ميگرديد. دولت ناگزيربود تا از موسسات عام المنفعه، پروژه های توليدی، ادارات دولتی، شاهراهای ترانسپورتی، ساحات نظامی و محلات مسکونی مردم، دربرابرتجاوز وغارتگری چپاولگران، حراست و پاسداری بعمل آورد. اين حالت گاهی با درگيری خونين طرفين همراه ميگرديد که با اجرای عمليات گسترده درمقابل مهاجمين، تلفاتی را که بعضآ افراد بيگناه مسکونی آن محل نيزشامل ميگرديد، ببار می آورد. اين حالت نه تنها در افغانستان، بلکه درطول تاريخ بشريت در هريک ازکشورهای جهان واقع گرديده است، که مسؤوليت آن قانونآ بدوش مهاجمين و غارتگران مال ودارايی عامه بوده نه حاميان نظم وتأمين کننده گان امنيت جان ، مال و ناموس مردم.

    درتمامی حالات اين تقابل و رويارويی، جنگ تحميلی ای بوده که ازطرف مخالفين دولت بالای حاکميت آن وقت همواره بصورت تعرضی، تحميل گرديده و دولت آن زمان را بخاطردفاع از مواضع و موسسات دولتی و طرد متجاوزين، مجبور و مکلف به حملۀ متقابل ميگردانيد. درمحلاتی که تحت کنترول مخالفين دولت قرار داشت، اوضاع بکلی نا امن و شرايط غير مصئون وقانون تفنگ وفرمان برچه حکمفرما بود.
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:26  admin

    آزادی ومصئونيت مردم سلب و جنگسالاران با توصل به زور، انواع شکنجه وآزارو تجاوزرا بر مردم بيدفاع محل، تعميل می نمودند.

    هرگاه اين جنگ فرسايشی وفرمايشی که بعد از 6 جدی 1358 ابعاد جهانی بخود کسب نموده و با دخالت و پشتيبانی دهها کشورقدرتمند جهان برحزب، دولت و مردم مظلوم ما قهرآ و جبرآ تحميل گشت ودربرابر پيشنهادهای معقول و سازندۀ دولت جمهوری افغانستان ازطرف فرماندهان بين المللی وداخلی جنگ، کوچک ترين وقعی گذاشته نشد و سرانجام منجر به تلفات انسانی به هردوجانب گرديد، بصورت واقعبينانه وبيطرفانه ارزيابی گردد، مسؤوليت تخلفات وجناياتی که درزمينۀ نقض حقوق بشر وتجاوزبرمال ، جان و دارايی مردم صورت گرفته است، بدرجۀ اول بدوش کشورها ، سازمانها وگروههای است که شعله های آتش جنگ را درکشور ما افروختند، دزدان، قاتلان ومشهورترين جنايتکاران را ازکشورهای اسلامی خريداری کرده به افغانستان گسيل داشتند تا منافع آزمندانۀ انحصاری شان را تأمين وقارۀ آسيا را غارت نمايند.

    همينگونه بايست با صراحت اظهار نمود که چون عمل وعکس العمل ( کنش و واکنش) دراين جنگها نتايج زيانباری را بوطن و مردم ما ببار آورده است، بنابران مرتکبين آن يعنی ابرقدرتها ، دررأس ايالات متحدۀ امريکا ومتحدينش بحيث شرارت پيشه گان جنگ افروزبدرجۀ اول گنهکاراند. به تعقيب آنان جناحهای مخالف همديگردرداخل کشور، مشتمل برحزب برسراقتدار ، بنياد گرايان جهادی وطالبی ، سلطنت طلبان، افغان ملتی های تماميت خواه و برتری خواهان مدافع حاکميتهای استبدادی وشئونستی وماؤويستهای جنگ افروز وابسته به پيکن که بمثابۀ ابزارسياسی دردست انقطاب جهانی بوده اند، هريک متناسب با مواضع و عملکردهای شان مسؤول اند ودرآينده تمامی جوانب ذکرشدۀ درگيردرمورد اعمال خويش درپيشگاه تاريخ ومردم افغانستان پاسخگو خواهند بود.

    بنابران برمبنای دانش وپرنسيپ های حقوقی ميتوان اينگونه استنتاج نمود که: هرآن کسی که دراين جنگ براساس قطب بندی های بوجود آمده، درپروسۀ جنگ موضعگيری فعال داشته و درزمينۀ ارسال اسلحه وپول و نشرات وتبليغات به شکلی از اشکال عمل مؤثرنموده ويا با دخالت و ميانجی گری خود درتحريک ، توسعه، تشديد وتداوم اين جنگ حمايت ومساعی بخرچ داده باشند، درمورد عملکردشان مسؤول و جوابده تلقی گرديده، قابل تعقيب عدلی می باشند.

    بنا بران به گفتۀ شاعر:

    گر حکم شود که مست گيرند + در شهر هر آنچه هست گيرند

    هرگاه چگونگی عملکرد دولت را که بعد ازسقوط رژيم خون آشام حفيظ الله امين در 6 جدی 1358 با وحدت مجدد ح. د. خ. ا تحت رهبری روان شاد ببرک کارمل در رابطه با نقض حقوق بشر واعمال جنايات جنگی در بعد داخلی وازموضع حاکميت طی اين دوره بصورت جداگانه بررسی و تحليل نماييم، توضيح مطالب ذيل را لازمی می پندارم:

    با بوجود آمدن حاکميت جديد، سعی وتلاش صورت گرفت تا با پيش گيری سياست نرمش و مدارا، زخم ها و جراحات برداشته شدۀ يک سال وششماه قبل حاکميت حفيظ الله امين تسکين و التيام يافته و شگاف عميقی که بين حزب و دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان و مردم ايجاد گرديده بود، ازميان برداشته شود. به همين منوال عقده های ايجادشده برطرف و اعتماد مردم نسبت به حاکميت جديد حاصل گردد.

    درقدم اول عفو عمومی اعلان و به هزاران تن اززندانيان سياسی، ازجمله 12 هزارزندانی ازمحبس مرکزی پلچرخی که از زيرساطورامين جلاد وباند جنايتکار وی جان به سلامت برده بودند، بدون استثناء و تبعيض، آزاد گرديدند. چنانچه دراين جمله چهرۀ شناخته شده ای بنياد گرای اسلامی عبدالرب رسول سياف وشخصيتهای ملی و مذهبی ، ازجمله سيد ناصر نادری معين اسبق شورای ملی و سيد منصورنادری که بعدآ به سرپرستی فرقۀ اسماعيليه منصوب گرديد وعالی جنابانی چون رهنورد زرياب، عبدالطيف ناظمی، داکتر قاسم هاشمی، داکترحيدررئيس اسبق پوهنتون کابل مرحوم محمد صديق فرهنگ و پسرش محمد امين فرهنگ، دوکتوراحمد وليد حقوقی سابق عضوشورای عالی قوۀ قضائيه، داکتر عبدالله کاظم، قسيم اخگر و دهها تن ازشخصيتهای ملی، سياسی ، علمی، اجتماعی، فرهنگی ومذهبی را شامل ميگرديد.

    همينگونه بمنظوررفع اشتباهات گذشته، اصلاحات جدی و همه جانبه درتمام عرصه ها وشئونات زندگی رويدست گرفته شد.

    درگام نخست اصول اساسی جمهوری دموکراتيک افغانستان بمثابۀ قانون اساسی مؤقت کشور، بداخل ( 68 ) ماده به تصويب رسيد؛ بيرق ملی سه رنگ و نشان دولتی دوباره اعاده شد؛ شورای مشورتی اقتصادی تأسيس گرديد و پلانهای انکشافی بمنظور رشد اقتصاد ملی وارتقاء سطح زندگی مادی و معنوی توده های مردم، طرح ريزی گرديد.

    بنا بر مقتضيات ايجاد جامعۀ مدنی و بمنظوراستقرارنظام دموکراتيک و تشکيل دولت ملی ، سعی برآن مبذول گرديد تا اشتراک وهمکاری تمامی اهل علم و دانش وسياست، دراداره ورهبری کشورجلب گردد.

    برمبنای همين سياست، شخصيتهای ملی و علمی غير حزبی دراداره ورهبری دولت، بشمول معاونان شورای انقلابی و وزرای حکومت سهيم و خدمات شايسته ای را انجام نمودند. جبهۀ ملی پدروطن افغانستان

    با اشتراک فعال بهترين شخصيتهای ملی و اجتماعی منتخب مردم ونمايندگان سازمانهای سياسی و اجتماعی کشورتشکيل گرديد. اتحاديه های مسلکی و صنفی ايجاد و اکادمی علوم افغانستان رسمآ پايه گذاری گرديد.

    قابل ياد آوری است که تعداد زيادی ازشخصيتها و احزاب سياسی ترقيخواه کشور، سرنوشت شان را با مردم، وطن ونهضت دموکراتيک جامعۀ افغانستان رقم زده، درپروسۀ تأمين صلح و رشد و شگوفايی کشور عزيزشان، درآن لحظات حساس تاريخی، همراه با ح. د. خ. ا نقش ورسالت والای خويش را ايفاء نمودند. برخی ازگروههای انشعاب يافته ازبدنۀ ح. د. خ. ا دوباره به آغوش حزب محبوب شان بازگشتند وبرخی ديگر با مساعد گرديدن شرايط و انفاذ قانون اساسی با اهداف، عقايد و برنامه های جداگانۀ مشخص و مستقل خويش به فعاليت آغاز نمودند. تعداد بيشتری از شخصيتهای ملی، سياسی، مذهبی و افراد متنفذ و با اعتبار قومی در لويه جرگه ها و مجالس شورای ملی افغانستان ازجانب مردم انتخاب و رسالت تاريخی شان را دربرابر وطن و مردم انجام نمودند. دهها تن ازشخصيتهای علمی و فرهنگی با عضويت و اشتراک فعال شان دربرنامه های پژوهشی اکادمی علوم وارتقاء درجات علمی شان تا سطح اکادميسين، نه تنها نقش و رسالت والای علمی و فرهنگی خود را درآن دوره، بلکه درحال حاضرمنحيث فرهنگيان فرهيخته و پژوهشگران نخبه و نويسندگان بلند آوازه درجامعۀ برون مرزی نيز ايفاء ميدارند.

    برای اولين بار درتاريخ کشور قانون ارگانهای محلی قدرت و ادارۀ دولتی تصويب و برطبق آن انتخابات ارگانهای محلی درولايات، شهرها، ولسوالی ها و نواحی کشور، راه اندازی گرديده ، شوراهای انتخابی مردم درتمام مناطق ذکرشده با رأی مستقيم خود آنان بوجود آمد که درنتيجۀ آن والی، شهردار ، ولسوال و رئيس ناحيه و محل ازطرف مردم انتخاب شدند.
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:28  admin

    شايان ذکرميدانم که درپروسۀ تأمين نظم و آرامش درکشورو انجام خدمت بمردم، هرآن کسی و نهادی که علاقه مندی و آماده گی خويش را ، متبارزو نشان ميدادند، ازطرف دولت وقت باين خواست معقول و انسانی شان شادمانه لبيک گفته ميشد.

    البته دراين جريان، بودند اشخاصی که برخی تا نيمه راه و شمار ديگری تا سقوط حاکميت با نهضت دموکراتيک جامعۀ افغانستان ودولت رهبری کنندۀ آن همکاری داشته و درپستهای حساس ورهبری کنندۀ دولت وقت، ايفای وظيفه نمودند؛ ولی امروز با ازميان رفتن آن دولت و تغيير دراوضاع سياسی کشور و چرخش سياسی جهانی به نفع امپرياليسم امريکا و متحدينش که اهداف آزمندانۀ آنها درزمينۀ تسلط بلا منازع درمنطقه و من جمله درکشورما تحقق پذيرفته است ، عده ای ايماندار باقی مانده اند؛ اما شماری ديگر دلايل همکاری خويش را با دولت آن زمان به اشکال مختلف توجيه غيرواقعبينانه نموده وحتا برخی پا را فراتر گذاشته، بصورت ناجوانمردانه دريک موضعگيری خصمانه وبد بينانه قرارگرفته، اظهارات منفی ای را درضديت با ح. د. خ. ا و حاکميت آن دوره ابراز داشته، تمامی عملکردها و دستاوردهای آن دوره را که زمانی خود شان نيزدرآن افتخارات سهيم بوده اند، نفی نموده بر همۀ آن ارزشهای انسانی که برای تمام مردم افغانستان اظهر و من الشمس است، سبکسرانه خط بطلان ميگذارند.

    آنها نميدانند که با اتخاذ چنين موضعگيری، شخصيت، کرکتر و ايمانداری خودها را دربرابرسؤالات متعدد مردم تيزهوش و واقع بين افغانستان مواجه ميسازند.

    با توضيح اين مطلب شعری از داکتر احسان طبری درافکارم خطورنمود، که پاره ای ازآن را بازگو ميدارم:

    چون بد آيد هرچه آيد بد شود + يک بلا ده گردد و ده صد شود

    آتش ازگرمی فتد، مهر از فروغ + فلسفه با طل شود منطق دروغ

    کور گردد چشم عقل کنجکاو + بشکند گردونه ای را شاخ گا و

    پهلوانی را بگرداند خسی + چيره گردد پشه ای بر کرگسی

    برای معلومات بيشتر موضوع و ثبوت گفتار، چند مواردی را لازم می پندارم تا خدمت خواننده گان عزيز ارائه بدارم:

    رهبران فرقۀ اسما عيليه که بعد ازحاکميت نوين 6 جدی 1358 از زندان رها گرديدند، بنا بر اظهار شخص سيد منصور نادری به نگارنده، ازطرف رهبری دولت وقت با ايشان تماس و مذاکره صورت گرفت. موصوف که شخصآ با رهبر دولت وقت ببرک کارمل ملاقات نموده بود، ايشان انتخاب آزادانۀ سه روش و برخورد را که يکی از آن همکاری دولت درزمينۀ آماده ساختن مقدمات مسافرت و اقامت موصوف درخارج (که هرگاه خودش نخواهد که درداخل کشور زندگی کند )، دومی رفتن وی درمحل زيست مربوطه اش و خدمت گذاری برای قوم و ارادتمندانش وفراهم آوری تسهيلات ازطرف دولت درزمينه و سرانجام راه سوم ، مخالفت با دولت که اين روش بجز ازاخلال امنيت، افزايش تشنج و نا آرامی و بالآخره بربادی و آواره گی قوم و وابستگانش، چيز ديگری را درقبال نخواهد داشت؛ با وی مطرح و درميان گذاشت.

    درمقابل سيد منصورآغا راه دوم را که منتج به تأمين امنيت ، استقرار صلح ومنفعت و آرامش برادران اسما عيليه بود، برگزيد و تا سقوط حاکميت، صادقانه درهمکاری وارتباط دوستانه با دولت وقت قرارگرفت.

    اما عبدالرب رسول سياف که عنان اختيارش بدست خودش نبود، بعد ازاعلان عفوعمومی دولت و رهايی اززندان امين، دامان پاک وطن را ترک وراهی پاکستان گرديد وبنا برسفارش استخبارات سعودی، سازمان بنياد گرای اسلامی را با گرايش فرقۀ وهابی ايجاد وراه جنگ وآتش افروزی را درپيش گرفت.

    با مرحوم محمد صديق فرهنگ بعد ازرهايی اش اززندان، رهبر وقت ببرک کارمل که دردورانهای قبل، منجمله درزندان و سپس دردورۀ دوازدهم شورای ملی با موصوف مناسبات خوب و دوستانه داشتند، صحبت بعمل آوردند. بادرنظرداشت شخصيت علمی، فرهنگی وسياسی موصوف و نيازمندی جامعه به موجوديت چنين اشخاص، از نامبرده تقاضای همکاری با دولت بميان آمد ؛ ايشان همکاری خود را از صميم قلب پذيرا گرديده و بنا برخواست خودشان دربست خارج رتبه بحيث مشاوردرصدارت عزتقررحاصل نمودند. ولی بعد ازمدتی تقاضای تقررخويش را بحيث سفيرکبير افغانستان درکشور هندوستان ارائه نمود. بنا براظهار زنده ياد جيلانی باختری وزيرزراعت پيشين درحکومت ونظام جمهوری محمد داؤد وسفيردرحاکميت بعد از 6 جدی 1358، به بنده، نامبرده با مرحوم فرهنگ متفقآ نزدببرک کارمل رفته پيشنهاد را مطرح مينمايند. ولی از آن جايی که قبلآ اگريمان داکترحسن شرق به اين سمت ازکشورهند مطالبه گرديده بود، بخاطر احرازش دراين پست ازوی معذرت خواسته ميشود ودرعوض سفارت کشورديگری به خواهش خودش مطالبه ميگردد. مرحوم فرهنگ در پيشنهاد دومی سفارت يوگوسلاويا را تقاضا ميدارد که اين خواهش وی با کمال ميل پذيرفته ميشود؛ مگر در ارسال اگريمان موصوف بنابرموضعگيری معين دولت يوگوسلاويا در رابطه با موجوديت قوای شوروی در افغانستان، علی رغم تقاضا های پيهم دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان، ازطرف آن کشور اقدامی صورت نميگيرد. بعد ازمدت چندی ايشان دلتنگ گرديده وبا تقاضای اجرای پاسپورت غرض تداوی به هندوستان رهسپار ميگردد وبمجرد رسيدن به آن کشور، مخالفت خود را با دولت افغانستان دريک کنفرانس مطبوعاتی اعلام و به انتقادهای بيجا و بدگويی دهان می گشايد؛ ولی هرگاه جناب فرهنگ بحيث سفيرکبيردر هندوستان ويا يوگوسلاويا تقررحاصل مينمودند، آنگاه وی بحيث نمايندۀ سياسی دولت وقت، سياست خارجی کشور در اظهارات شان طورديگری به جهانيان بازتاب و انعکاس می يافت.

    سيد امان الدين " امين" درزمان حاکميت وقت ازرياست عمومی عامل " نساجی افغان" تا معين وزارت صنايع خفيفه و موادغذايی وبعد ها تا سطح معاون صدارت ارتقاء و طی اين دوره درتحقق و تعميل اهداف و برنامه های دولت، بويژه جلب حمايت و همکاری متشبثين خصوصی، غرض سرمايه گذاری درپروژه های توليدی سعی و تلاش می ورزيد.
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:30  admin

    من بياد دارم که موصوف با يادآوری تقررشان بحيث معاون صدراعظم توسط محترم انجنيرمحمد عزيز که در آن زمان سمت وزير صنايع خفيفه و مواد غذايی را عهده داربودند و آقای سيد امان الدين امين بحيث معيين آن وزارت ايفای وظيفه مينمود، درحضور تعدادی از کادر رهبری وزارت مربوط که من نيزشامل آن بودم، ايشان با قيافۀ رضايت مندانه و لبخند شادمانه، پيوسته اظهارميداشت که « رهبری و شخص کارمل صاحب اعتماد بزرگی را نسبت بمن نموده اند» .

    همچنان ايشان بعد ازتقررخود بحيث معاون صدراعظم دريکی ازنامه هايش که به دوستان خويش به آلمان ارسال داشته، با توصيف از زعامت وقت تحت رهبری ببرک کارمل و دستاوردهای آن زمان و مساعد بودن شرايط کار و خد متگزاری روشنفکران برای وطن شان، از آنها آرزو و توقع برده تا هرچه زودتر به کشور شان برگشته و دراين مرحلۀ حساس تاريخ، مصدرکار وخدمت بمردم و ميهن خويش گردند.

    چنانچه کاپی نامۀ مذکور که مزين به امضای خودشان ميباشد، ازطريقی بدست مقامات آن وقت رسيده و عين نامه دررسالۀ دوم محترم دگرجنرال محمد نبی عظيمی بنام مناظره ها وخاطره ها در رابطه با اردو و سياست، بصورت مکمل بچاپ رسيده است.

    حال قضاوت با شماست، فردی که دراين دورۀ حاکميت تا سقوط آن درپستهای حساسی وظيفه اجراد اشته؛ ولی باتغييراوضاع، اينک با مثال " درتنورگرم نان پخته نمودن " کتاب می نويسد، ازهمکاری خود با دولت وقت انکارميورزد، دلايل وتوجيهات بيمارگونه اظهارميدارد و به بدگويی وتخريب دولت آن زمان مبادرت ميورزد؛ چی نام گذاشت؟

    همينگونه محترم عبدالحميد مبارز، که مهارت خاصی درتطابق دادن و عيارنمودن خويش با هر نوع شرايط و اوضاع را دارا ميباشند، ازهمکاری دربنياد گذاری حزب چپ دموکراتيک، تا مدافع رژيم شاهی و احياء و ابقاء دوبارۀ سلطنت درکشورتغييرجهت ميدهد، موصوف نيز زمانی دردورۀ حاکميت ح. د. خ. ا بحيث معيين وزارت تعليم و تربيه دربخش سوادآموزی مقرر و انجام خدمت مينمايد. بعد از مدتی اجرای وظيفه در اين پست، با مسافرت رسمی درکشور فرانسه، درآن کشورپناهنده گرديده و دراين جا تازه به خصلت ضد ملی(!) وضد مردمی(!) رژيم موافق ميل ديروزخودش پی ميبرد وبعدآ مطابق به اوضاع سياسی بوجود آمده، سلطنت طلب ميگردد وآرزوی مقام بلندتری را درسرمی پروراند؛ ولی درحکومت آقای کرزی نيز بالاتراز معينيت، پستی را حاصل کرده نميتواند و درنتيجه ناراض و منتقد باقی می ماند.

    بهمين منوال، داکتر صاحب حسن شرق که درتمام مدت زمان فعاليتهای سياسی شان با ح. د. خ. ا همکاری داشته وسياستها و اهداف آن را همواره تاييد مينمود وبا برخی از اعضای بلند پايۀ رهبری اين حزب ارتباط نزديک شخصی نيز برقرارنموده بود. چنانچه که طی اين دوره از پست سفارت درهندوستان گرفته تا کرسی مقام صدارت، ايفای وظيفه ميدارد؛ ولی بعد از سقوط دولت، کتابی می نويسد و به بدگويی و تخريب ح. د. خ. ا و حاکميت آن وقت می پردازد. بعداز انتشار رساله و انعکاسات آن دربين مردم، وی را به تفکر وتعمق مجدد واميدارد؛ درنتيجه با قرارگرفتن دريک عذاب روحی و آزار وجدانی، از گفته ها و نوشته های قبلی خود در مورد تخريب و مذمت ح. د. خ. ا وحاکميت آن دوره قسمآ انکار و مسؤوليت آن را بدوش افراد ديگری که دراهتمام وتصحيح وچاپ آن نقش داشتند، می افگند.

    درمورد تحليل، ارزيابی و ابرازنظرهايی که محترم ودير صافی منحيث مبصر و تحليل گر سياسی در رابطه با حاکميتی که خودش زمانی درپستهای بزرگ دولتی، ازجمله مدتی بصفت وزيرهوانوردی و توريزم، انجام وظيفه نموده و سياست دولت وقت را درزمينه های مربوط تطبيق و اجرا نموده است، خوانندگان عزيز خود قضاوت خواهند فرمود.

    ازهمچو ذوات محترم درزمينۀ اين گونه برداشتها و مواضع رنگارنگی که به نرخ روز اتخاذ نموده و مينمايند، مطالب فراوانی وجود دارد که غرض جلو گيری ازضياع وقت، به چند نمونۀ يادشده بسنده ميگردد.

    شاعری چه نيکو بيان داشته است:

    خلق زما نه با تو به روز خوشی خوشند

    تا رنگ باختی فگنندت به رهگذار

    و يا ا ينکه:

    چو بر تافت از تو روی چرخ دنی

    همه دوستی ها شود دشمنی

    ازآن جايیکه هيچ يک از اهداف سياسی و پلانهای انکشافی و برنامه های اقتصادی- اجتماعی دولت، نميتوانست بدون شرايط امن و فضای صلح بصورت کامل و همه جانبه تحقق پذيرد؛ دولت وقت ازبدو آغاز مرحلۀ نوين، حتی الامکان سعی برآن مبذول داشت تا درگام نخست راههايی را که منتج به ختم جنگ و استقرار صلح وثبات درکشورگردد، جستجو نمايد.

    چون حضور نظامی اتحادشوروی سابق بهانۀ خوبی را برای مخالفين دولت و حاميان خارجی شان که آنها حتا سالها قبل از ورود سربازان شوروی به خاک افغانستان، شبکه ها و تاسيسات نظامی خويش را بمنظور اخلال امنيت و برهم زدن صلح وثبات درکشورهای همسايه، مخصوصآ پاکستان ايجادنموده بودند، بدست ميداد. بنابرآن ازبدو امر دولت وقت روی اين نکته پافشاری داشت تا بخاطر عودت دوبارۀ سربازان شوروی به کشورشان، مداخلات وکمکهای نظامی کشورهای همسايه و حاميان بين المللی آنها قطع وزمينۀ بازگشت آبرومندانۀ مهاجرين ازکشورهای همسايه بوطن شان مساعد گردد.

    دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان، روی همين اصل و بمنظور برآورده شدن همين اهداف و آرزوهای برحق، پيشنهاد مذاکرات را بين کشورهای ذيدخل درقضايای افغانستان با وساطت و نظارت سازمان ملل متحد مطرح ساخت.اما ازآن جاييکه تحقق اين خواستها و اهداف و تأمين صلح و امنيت درافغانستان درمغايرت با پلانهای استراتيزيک ايالات متحدۀ امريکا ومتحدينش قرارميگرفت و طرح های شان را دررابطه با تسلط سياسی و اشغال نظامی کشورهای منطقه و مناطق استراتيژيک قارۀ آسيا خنثی مينمود؛بنابران امريکا در ظاهرمنحيث يکی ازاعضای دايمی شورای امنيت نميتوانست مخالفت علنی نشان دهد؛ ولی درعمل نه تنها خود را دراجرای اين پيشنهاد ها وتصاميم شورای امنيت مقيد نکرده و پابندی نشان نداد؛ بلکه برعکس مداخلات نظامی آنها ازطريق ارسال مبالغ هنگفت پولی وسلاحهای پيشرفتۀ مجهز به تکنولوژی عصری برای مخالفين دولت روزتا روزبيشتر ميگرديد.
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:31  admin

    ازهمين جاست که برژنسکی ازپلان و طرح هايی که به گفتۀ خودش پای روسها را درافغانستان کشانيده، احساس خوشنودی ورضايتمندی نموده وتذکارميدهد که با آمدن قوای شوروی به افغانستان، درضمن تبريکی به رئيس جمهورکارتر، بوی خاطرنشان ميسازد که حال چنين فرصت مساعد گرديده تا به اتحاد شوروی انتقام ويتنامش داده شود.

    چنانچه همۀ ما مشاهده کرديم که اهداف وبرنامه های استراتيژيک ايالات متحدۀ امريکا و متحدينش بعد از سقوط حاکميت ح. د. خ. ا، دراثر تغييرات و حوادث سياسی ای که تا بقدرت رسيدن طالبان و ازآن طريق تجاوز و اشغال نظامی کشورما، طرحريزی گرديده بود، يکی پی ديگر درجادۀ عمل پياده گرديد.

    پس بادرک ازاين واقعيت که درمقابل دولت وقت يک جنگ کاملآ تمام وعيار و درمقياس و ابعاد وسيع و گسترده ای راه اندازی گرديده بود، دولت نيزبمنظور دفاع ازحاکميت ومبارزۀ قاطع عليه مخربين، دهشت افگنان و آدم کشان، ميبايست اقدامات موثرو راههای عملی را اتخاذ ميکرد. تقويت قوای مسلح، ارتقاء روحيۀ رزمی و قابليت دفاعی آن ازالويتهای بود، که حاکميت وقت بآن نيازمبرم داشت.

    تقريبآ طی تمامی دورۀ حاکميت رژيم وقت، نسبت شدت جنگ خانمانسوزی که ازطرف غرب برکشورما تحميل شده بود، حکومت شبه نظامی وجود داشت که حتا تا مدت های زيادی درمرا کز اکثر شهرها، ازجمله درشهرکابل ازطرف شب قيود نظامی برگشت و گذاروضع ميگرديد.

    درنتيجۀ تلفات و ضايعاتی که دراثر اين نبردها بميان می آمد، صفوف قوای مسلح دائمآ برحسب ضرورت حياتی مردم، اکمال ميگرديد. اما با درد ودريغ که قوای مسلح تا حدودی ترکيب نا همگون ونا متجانسی را دارا بود که درآن علاوه ازسربازان مشمول دراجرای مکلفيت عسکری، قطعات قومی، مليشای سرحدی وگروپهای مسلح مخالفی که بدولت تسليم ميشدند، نيز شامل ميگرديد.

    بعضی ازاين قطعات وگروپها به شيوه های خود سری و لاقيدی عادت نموده، علاوه ازاينکه خود را در انجام وظايف ودسپلين نظامی مقيد ومتعهد نميدانستند، امتيازات بيشتری را نيزازدولت وقت مطالبه مينمودند.

    همچنان علاوه ازبقايای باند امين که تاهنوز کاملآ ازقوای مسلح تصفيه نگرديده و حيثيت مارآستين را در اين ارگانها دارا بودند، بعضی عناصرمشکوک، نامطلوب وارتباطی مخالفين دولت ( مانند رئيس کشف وزارت دفاع که با ارتکاب جنايات ضد مردمی اش مجازات گرديد و برخی ديگر) نيز دراين ترکيب شامل ميگرديد.

    تمامی اين عوامل سبب آن ميشد که گاهی يک سلسله حرکات و اعمال مغاير و منافی با منافع مردم صورت گرفته، اهالی بی گناه تلف و تجاوز وخشونت برآنها رواگرديده، تداوم جنگ وضع امنيتی و ثبات را برهم زده و طبيعتآ اوضاع پيچيده و غير عادی ای درکشور بميان آيد.

    درهمچوشرايطی با برهم خوردن روال نورمال زندگی جامعه وعدم تسلط و کنترول کامل دولت براوضاع، نقض حقوق انسانی، برخوردهای خشونت آميز، اعمال فشار ورفتارغيرعادلانه نسبت به افراد جامعه،بدور از وقوع وبعيد از امکان نميتواند باشد.

    بعضآ ديده شده که دريک عمليات يا برخورد نظامی، افراد بی گناه ملکی محل درگير، نيزآسيب ديده وبه اصطلاح خشک و تر يکسان سوخته است.

    چنانچه بمنظورجلوگيری ازاخلال امنيت وبرهم خوردن نظم عامه، دولت آن زمان خود را مکلف ميدانست تا مصئونيت شاهراهای ترانسپورتی را جهت اکمال نيازمندی های روزمرۀ اهالی شهرها تأمين نموده واز موسسات، منابع انرژيتيک، ساختمانهای عام المنفعه وساير ملکيتهای عامه، که ازطرف مخالفين حريق، تخريب و غارت و چپاول ميگرديد، قاطعانه دفاع نمايد.

    بعضآ اين حالت سبب ميشد تا دراثردرگيری دولت با متعرضين و مهاجمين فرهنگ سوز و تاکتيک های جنگ و گريزی را که آنها دراين حملات بکار می بستند، تعداد زيادی از آنها با احساس نمودن خطردرمحلات مسکونی ومناطق پرنفوس ، متواری وپناه گزين شده، مردم ملکی را چترمصئونيت فعاليتهای جنگی خود قرار ميدادند. درچنين حالت دولت مجبوربود تا بمنظورپاک کاری ساحه از وجود مخربين و شرارت پيشه گان، عمليات تصفيوی را راه اندازی نمايد، که متأسفانه چنين درگيری ها خسارات و تلفاتی را دربين اهالی ملکی و ساکنين محلات ببار می آورد. ولی بادرک وتحليل از اوضاع سياسی- نظامی آن دوره، تا الحال ملل متحد هيچ گاهی رژيم وقت را چه درزمان قدرت و چه بعد ازسقوط آن منحيث" مجرم وجنايتکارجنگی "اعلان نه نموده است.

    بنابران اتهام جرم و مجرم دانستن يک رژيم ، ازجمله دولت آن وقت، بدون فيصلۀ شورای امنيت سازمان ملل متحد، ازجانب هرشخص ويا دولت ديگری فاقد اعتبار حقوقی و موازين پذيرفته شدۀ بين المللی خواهدبود.

    همچنان براساس راپورهای سازمان عفو بين المللی، ميزان تخلفات ازموازين حقوق بشر، کمترين ارقامی را درزمان حاکميت بعد از6 جدی 1358 الی سقوط آن ، نسبت به دوره های قبلی و بعدی ارائه ميدارد.

    گرچه دولت وقت ازطريق سرقوماندانی اعلی قوای مسلح وبعدآ شورای عالی دفاع وطن، فعاليتهای محاربوی قوای مسلح را همواره تحت کنترول و بررسی قرارداده وبمنظور رفع کاستی ها و جلوگيری ازخودسری ها، ضايعات انسانی و اعمال خشونت بر افراد ملکی، تصاميم معينی را اتخاذ و اقدامات مشخصی را رويدست ميگرفت؛ ولی بنابرحساس بودن شرايط آن وقت، دولت بعضآ مجبور ميگرديد تا يک سلسله ناگزيری ها، مصلحت ها و گذشتهای لازمی را الی مساعد گرديدن شرايط برای اقدام عملی آن درنظرگيرد.

    چناچه بنابرحساسيت اوضاع، بعضآ اتخاذ يک تصميم باعث برهم خوردن امنيت و حتا سقوط محلی بدست مخالفين گرديده که روی اين منظور دولت وقت بنابراهميت مسأله و منافع ومصالح عام کشور ومردم، از اتخاذ تصاميمی که منجر به تضعيف حاکميت و برهم خوردن نظم و امنيت ميگرديد، اجتناب می ورزيد.

    درحاليکه اهداف، خصلت و ماهيت ذاتی ح. د. خ. ا و دولت آن زمان را خدمت به انسان و ارج گذاری بمقام والای انسانيت تشکيل ميداده است. بنا بران هرعمل وحرکتی که برضد منافع انسانی و مصالح جامعه صورت پذيرفته، کاملآ درتضاد با اهداف برناموی و قوانين نافذۀ دولت آن وقت قرارداشته، که توجيه آن به دستگاه حاکميت آن زمان بصورت کل و متهم ساختن مجموع رهبری وکادرهای آگاه و فعالين شرافتمند حزب و دولت ، بخاطر انجام عملی که ازجانب بعضی افراد صورت گرفته باشد، طرحی است مغرضانه و برداشتی است غير منطقی و درتناقض ومغايرت با موازين حقوق بين المللی وقوانين نافذۀ کشور( آزادی و کرامت انسانی ازتعرض مصئون است؛ جرم يک عمل شخصی است، تعقيب، گرفتای يا توقيف متهم وتطبيق جزا براو به شخص ديگری سرايت نميکند....) قرار ميگيرد.

    درحال حاضر که تقريبآ 37 کشور جهان درميهن ما حضور سياسی، نظامی، اطلاعاتی و تبليغاتی داشته و مقياس و ابعاد جنگ مخالفين با دولت امروز نسبت به دولت آن زمان محدود ونيروها و امکانات آنها نيز دراين جنگ نسبت به گذشته ، خيلی ها ضعيف و ناچيزبوده و دهها معاملات آشکار و پنهانی دولت و قوۀ ائتلاف با آنها صورت ميگيرد؛ وليک ديده شده که اکثرآ درعملياتهای نظامی و بمباردمانهايی که ازطرف دولت و قوای ناتو صورت ميگيرد، عدۀ زيادی ازاهالی ملکی تلف گرديده ، تخلفات صريح ازموازين حقوق بشر بعمل آمده و انواع فشار وخشونت وتبعيض بالای مردم عملی گرديده است، مگراين تبليغاتچی های آريانای امريکايی کجاهستند ، چرا صدای شان را درمورد اين جنايات آشکاربلند نميکنند؟ بلی، بخاطری نان خور ونمک خور آنها بوده وازجانب سازمان سياه برای شان اجازه داده نشده است تا درمورد جنايات مشهود امروز، که شنيع ترين اعمال ضد انسانی صورت ميگيرد، حرفی برزبان آرند.

    بنا بران درامه های نمايشی و تبليغات و هياهوی پرسروصدای را که باند مسکينيار وشرکايش دررابطه با متهم نمودن رهبران پيشين ح. د. خ. ا وکادرهای فعال حزبی و دولتی آن بنام" مجرمين و جنايتکاران جنگی" تمثيل وگويا کشانيدن آنان را به محکمۀ بين المللی، راه اندازی نموده اند، عملی است مغرضانه و حرکتی است خصمانه وتب آلود که از انسجام مجدد ، وحدت باهمی وبرنامه های آينده ساز اين حزب مجرب ، آبديده، توانمند ، کارآگاه و سراسری درجامعۀ افغانستان، درهراس قرارگرفته، شکست ننگين خود و باداران بين المللی شَان را درآينده های نه چندان دور، احساس مينمايند.
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:33  admin

    هرگاه ما درمورد ح. د. خ. ا و حاکميت آن دوره بحيث يک مقطع تاريخی به قضاوت بنشينيم، ضرور و لازم می افتد تا درمورد تاريخ ماقبل آن دوره، با انگيزه ها، عوامل و شرايطی که اين مرحله را بوجود آورده، معلومات جامعی حاصل بداريم. به همين منوال مرحلۀ بعدی ای را که بعد ازسقوط اين دوره بوجود آمده، بايد با علل وانگيزه هايش، تحليل و بررسی نماييم. يعنی بررسی و نتيجه گيری ازيک مرحله يا يک مقطع مشخص تاريخی ، بشکل انتزاعی و مجرد، بدون درنظر گيری مراحل ماقبل و مابعد، علل و عوامل مؤثر بر آن، شکل يک کاغذ پارۀ قيچی شده ای ازتاريخ را ارائه ميدارد که ما را از قضاوت سالم ، تحليل واقعبينانه و ارزيابی بيطرفانه، بدورنگه ميدارد.

    آری، همانطوری که بهروزی، کامگاری و خوشبختی امروز وفردای ملتی به وحدت، خود آگاهی و تلاشهای مستمر ديروزی آن تعلق دارد، به همين منوال موانع، دشواری ها ، معضلات و تضادهای موجود امروز و فردای آن نيز ازعقب مانی، بی سوادی، بی اتفاقی وساير عوامل بازدارندۀ گذشته ها ناشی ميگردد.

    خلاصه اين که تاريخ امروز و فردای هرکشوری به تاريخ ديروز و گذشته هايش پيوند عميق و ارتباط گسست ناپذير دارد.

    بنابران هرگاه عقب مانی، فقر، بيسوادی، خشونت و تبعيض، بيعدالتی، استبداد و خودکامه گی و دهها مظاهر ديگری را که بويژه طی چند دهۀ حاکميت آل يحی درکشورما مستولی بوده، ازجملۀ علتها و واقعيتهای عينی ای دانست، که موجبات قيام هفتم ثور 1357 را بمثابۀ معلول آن فراهم گردانيد، يکجا با علل و عوامل درونی و بيرونی ای که باعث سقوط اين حاکميت گرديد؛ همراه با اهداف، خصلت وماهيت نيروهايی که قدرت را غصب و تصرف نمودند؛ با حالات ، شرايط و اوضاعی که بعدآ درکشورما حکمفرما گرديد؛ دقيقآ مطالعه و بررسی گردد، درآنصورت ميتوان قضاوت عينی و تصورکلی و جامعی را در رابطه با اين دورۀ از حاکميت و تاريخ کشورمان بدست آورد.

    درست درنتيجۀ چنين پژوهش و داوری عادلانه امکان آن ميسر خواهد شد تا درمورد جنايتکاران جنگی تصميم اتخاذ نمود و هرشخصی که جرم وجنايتی را عليه مردم و ميهنش مرتکب گرديده باشد، به پنجۀ قانون تسليم و به کيفر اعمالش رسانيده خواهد شد. هيچ خائنی ازنزد ملت فرارکرده نتوانسته و کوچکترين حرکتش ازانظار مردم پوشيده نخواهد ماند.

    اما برای تحقق و انجام اين مأمول درگام نخست، شرايط وميکانيزم پياده کردن آن بايد مساعد گردد. يعنی درکشوربايد صلح و امنيت تأمين و با راه اندازی انتخابات آزاد و دموکراتيک، حکومت مردم، ازميان مردم و با رأی مستقيم مردم بوجود آيد. درآنصورت دولت مردمی، با شرکت فعال خود همين توده های مردم که بالای شان مظالمی رواداشته شده، با ايجاد يک کميسيون فوق العاده ازحقوق دانان واهل خبره با جلب همکاری و مساعدت ارگانهای حقوقی بين المللی، پروندۀ هريک از متهمين ارتکاب به جنايات جنگی بر اساس اسناد و فاکتهای بدست آمده بررسی و ازطريق دادگاه اختصاصی صالح، بيطرف و با صلاحيت مورد رسيدگی داد خواهانه وعادلانه قرار داده خواهد شد.

    با صراحت کامل و ايمان خلل ناپذير بايد خاطر نشان نمود که هيچ خائن، جاسوس و جنايتکاری خود وجناياتش را ازچشم تيزبين توده های مردم پنهان کرده نميتواند، دير يا زود تحت مؤاخذه و محاکمۀ ملت وتاريخ قرار خواهد گرفت.

    به گفتۀ شاعر: خون ناحق دست از دامان قاتل بر نداشت

    ديده با شيد لکه های دامن قصاب را

    به همين منوال هر آنکه حسابش پاک باشد، ازمحاسبه هيچ باکی نداشته و اين گفتۀ شاعرکه:

    هزار بار من اين نکته کرده ام تأ کيد

    کسی که بد نکند روز بد نخواهد ديد

    درمورد شان مصداق بهتری حاصل خواهد نمود.

    با درنظرداشت تخريبات ناروا، اتهامات بيجا و دلائل بی اساسی که ازطرف مجريان و گردانندگان دست اول تلويزيون آريانای امريکا، منجمله نبيل مسکينيار- حسن اميری- شکيب علومی وچند تن ديگری ازاين افراد عليه رهبری پيشين ح. د. خ. ا ، کادرها و مقامات بلند پايۀ دولت آن وقت و در مجموع اقداماتی که در آن دوره صورت پذيرفته، عمدآ و وظيفتآ راه اندازی گرديده ، ايجاب می نمايد تا درقدم اول تمامی اعضای رهبری پيشين ح. د. خ. ا ، مسؤولين امور واعضای بلند پايۀ حزب و دولت آن وقت که اداره ورهبری بخشها و ارگانهايی را بعهده داشته بودند، دربرابر اين همه تبليغات خصمانه و موضعگيري های غرض آلود اين ارواح خبيثه ساکت نه نشسته، ازعزت و حيثيت خود که با نام پاک حزب و سرنوشت صدها هزارتن اعضا و متحدين رسالتمند ، جانباز و فداکار آن گره خورده، دردفاع برحق و عادلانه بپا خاسته واز تلاشهای ارزنده و اقدامات سودمندی که بخاطر استقرارصلح، پيشرفت و شگوفايی ميهن و سعادت و خوشبختی توده های رنج کشيدۀ آن تا سرحد وقف و ايثار جانهای شيرين فرزندان اين حزب و وطن صورت پذيرفته، قاطعانه به دفاع برخيزند. زيرا اين پاسخ انجام يک مسؤوليت بزرگی است دردفاع از آرمانهای مقدس و انسانی ح. د. خ. ا و واکنشی است برای حفظ و حراست ازعزت و حيثيت صدها هزارتن از اعضای حزب و متحدين آن و سرانجام ارج گذاری و ادای احترامی است بمقام والای شهدای گلگون کفن و معلولينی که دراين آرمان مقدس و شريفانه جانهای شيرين ويا بخشی از اعضای بدن خود را ازدست داده اند.

    موضوع ديگری که درخورتأمل و قابل دقت بوده، همانا تحرکات سياسی اين گروپ شرر انداز و تفرقه افگن، تحت رهبری نبيل مسکينياراست که اخيرآ زير نام "حرکت اصلاح طلبان " و بعدآ " حرکت ملی وحدت" براه انداخته شده است.

    گرچه انقطاب وازهم پاشی اين زايش ناميمون، بنا بر ترکيب نا متجانس و اهداف تفرقه جويانۀ ضد ملی آن ازبدو ايجادش، با کناره گيری داکتر عبدالله کاظم و برخی ديگر، کاملآ مشهود و محتوم ميباشد؛ وليک اين وظيفۀ تمامی روشتفکران وطنپرست وترقيخواه ، ازجمله اعضای مربوط به ح. د. خ. ا ست، که با انسجام کارزار گستردۀ سياسی، فعاليتهای وسيع تبليغاتی و اشتراک فعال درجلسات و مباحثات آنها، جوهر ذاتی و ماهيت درونی اين پديدۀ مکروبی ( دانۀ سرطانی ) را افشاء و مجال تبارز و جوانه زنی وقامت آرايی آن را دربدن زخم خوردۀ مردم جنگ زدۀ مان نداده، با آگاه نمودن تعدادی از هم ميهنان خوش نيت و زود باور مان که اين طرح ها و شعارهای ظاهرفريب و عواطف برانگيز دروغين اين گروه ابليس مآب را ميشنوند ونا آگاهانه سرشورميدهند، اين سياست بازان فريبکارو گدی گک های" سی. آی. ای" را که زير دهل دشمنان تاريخی مردم ما می رقصند، معرفی، تجريد و منزوی ساخته، فعاليتهای خائنانۀ ضد ملی شان را که به وحدت باهمی مردم مان ، آسيب بزرگی ميرساند درنطفه خنثی نمايند.

    پس بياييد: با جرأت و شهامت ازتمام وسايل ممکن استفاده برده، با زبان رسا و قلم توانای خويش ازآرمانها و اهداف مقدس و عملکردهای انسانی مان که توده های مليونی کشورمان ازآن درمزرعه وکارگاه، درمدرسه و دفتر به نيکی ياد می نمايند، با قاطعيت دفاع نموده، با مشتهای بهم بسته بدهن اين ياوه سرايان بکوبيم.

    اميد وارم که گفت و شنود تلويزيونی جناب بشيربغلانی عضو بلند پايۀ دولت ج. د. ا ، را که با شبکۀ تلويزيونی مسکينيار صورت گرفته و بعدآ آن را درمقاله ای تحت نام " پاسخ دفاعی به آوازه گران خبرساز و خبرباز" درسايتهای انترنتی با وضاحت بيشتر بازتاب داده، سرآغازو محرکی برای ساير اعضای بلند پايۀ حزب و دولت وقت، دردفاع ازحاکميت آن زمان قرارگيرد.

    دراخيربايد خاطرنشان ساخت که فقر جانکاه و بيسوادی و سايرمظالم وسيه روزی ای که مردمان کشورمان، ازرژيم های گذشته به ارث برده و تداوم سی ساله جنگ که اين آلام و مصائب را افزونتر گردانيده، بالآخره حوصله و شکيبايی اين مردم غربت زده را بسر آورده و تحمل اين همه بارگران، قامت افراشته و هيکل پرغرور اين مردمان آزاده را خميده ونا توان گردانيده است.

    حکومت دست نشاندۀ آقای کرزی و تيم بی کفايتش، با اين همه امکانات و توقع و اميد واری مردم به آنها، نتوانست تا اقدامات لازم و سود مندی را برای بهبود شرايط کار و زندگی مردم محتاج کشور بردارد.

    بنابران يگانه بديل اين حاکميت، دولت فراگيرملی مردمسالاروبا قاعدۀ وسيع ميباشد که ازتمامی اقوام، قبايل و مليتها وازهمه احزاب، سازمانها و نيروهای ملی، دموکراتيک و ترقيخواه کشورنمايندگی نموده بتواند.

    درهمچو حاکميتی سهم و شرکت تمامی احزاب چپ ودموکراتيک، ازجمله ح. د. خ. ا بمثابۀ يگانه سازمان سياسی سراسری کشور که نمايندگان تمام مليتها و اقوام زحمتکش کشور را از34 ولايت وصدها ولسوالی درآغوش دارد، امر حتمی و لازمی پنداشته ميشود.

    دراين جا، بيمورد نخواهد بود، که از ميان دهها مقالات، تبصره ها و تحليلهای سياسی ای که ازطرف صاحب نظران، خبره گان، تحليل گران و مبصرين سياسی کشور، که دررابطه به اوضاع سياسی فعلی و نقش احزاب و سازمانها درسياست آيندۀ کشورارائه گرديده، صرفآ به يک تحليل سياسی ای که درمورد ح. د. خ. ا و نقش آن درآيندۀ سياسی کشور، ازطرف جناب داکترسيد عسکرموسوی، دربرنامۀ ويژۀ بيستمين سالگرد رويداد هفتم ثور 1357، دربرج می سال روان، صورت پذيرفته و ازطريق تلويزيون آريانای محترم انجنير احسان الله بيات، منتشر گرديد، بسنده نماييم.

    داکترموسوی درجواب پرسش غرض آلود يکی از سؤال کننده گان متذکر شدند که:« اينکه اين حزب [ منظورح. د. خ. ا ] چه ايديولوژی ای دارد، مارکسيستی يا اسلاميستی مربوط به خودش ميباشد، ولی بايد گفت که آنها انديشه و آرمان مترقی و پيشرفته داشته اند.» ايشان درجای ديگر درمورد نقش اين حزب درآيندۀ سياسی کشورچنين افاده نمودند که: « اين حزب با داشتن تشکيلات سراسری، دسپلين آگاهانه، آگاهی سياسی، تجربۀ دولتمداری و نفوذ و ارتباط آن با مردم، هرگاه شاخچه ها و سازمانهای بوجود آمده ازبدنۀ اين حزب در يک تشکيلات سراسری باهم مدغم گردند و تغييرات لازم را درطرزتفکر، ديدگاهها ، مواضع و مشی سياسی خويش مطابق به شرايط موجود سياسی کشور وارد آورند، يقينآ که اين حزب درسياست آيندۀ کشور، دوباره حضور خواهد يافت.»

    بنابران عمق مسأله درهمين جاست که بادرک ازنقش، قدرت و موقف ح. د. خ. ا درسياست و سرنوشت آيندۀ کشور، دوباره آتش درجان دشمنان سوگند خوردۀ مردم افغانستان مشتعل گرديده است. به همين منوال در رأی پرسی و نظرخواهی ای که اخيرآ ازطرف ادارۀ اطلاعاتی و نشراتی " نيوويستی" جمهوری فدراتيف روسيه از اهالی شهر کابل ، درمورد رژيم ها و حاکميت های سه دهۀ اخير کشور، بعمل آمد، درحدود ( 91) فيصد ازمردم اين شهر4 الی 5 مليونی کشور که بسا ازحوادث ناگوار و حالات رقتباری را طی اين ادوار شاهد بوده اند، حاکميت مربوط به ح. د. خ. ا و متحدينش را تأييد و نسبت به آن نظر نيک و برداشت مثبت شان را ابراز داشته اند.

    درنتيجۀ چنين درک و برداشتها است که دشمنان تاريخی وطن و مردم ما، بخاطرحفظ و تحکيم مواضع استراتيژيک ا ستثماری شان ، از مجموع وسايل و شيوه های دست داشته ، منجمله ازشبکۀ تلويزيونی جهانی آريانای امريکا که توسط مسکينيار و شرکايش فعاليتهای نفاق افگنانه و تحريک آميزی را درضديت با منافع ملی کشور که تخريب سازمانهای چپ و دموکراتيک و رهبران و شخصيتهای سياسی پيشين و فعالين کنونی آنان درصدرتبليغات شان قراردارد، راه اندازی می نمايند.

    اين عناصرسوگند خوردۀ ضد ملی که درمقاطع مختلف زمانی، چون ويروس خبيثۀ سرطانی برای بدبختی وتباهی ملت ومردم ما دام افگنی و زهرپاشی مينمايند، دربطن وضمير آنها تعصب نگری، کج انديشی، خيانت ورزی و دنائت پيشه گی رشد و پرورش يافته و با تغيير هرنوع شرايط ، امادۀ کار صادقانه بوطن ومردم خويش نبوده، هيچگاه ازخود ارادۀ مستقل نداشته و قابل اصلاح نمی باشند.

    دراين باره فردوسی بزرگ چه بجا فرموده اند:



    درختی که تلخ است وی را سرشت + گرش بر نشا نی به باغ بهشت

    ور از جوی خلد ش به هنگام آب + به بيخ انگبين ريزی و شهد ناب

    سرانجام گوهر به کار آورد + همان ميوۀ تلخ با ر آورد

    اگر بيضۀ زاغ ظلمت سرشت + نهی زير طاوو س باغ بهشت

    به هنگام آن بيضه پروردنش + ز انجير جنت دهی ارزنش

    شود عاقبت بيضۀ زاغ ، زاغ

    برد رنج بيهوده طا ووس باغ



    با عرض حرمت









    استفاده از مطالب سپيده د م با ذکر ماخذ آزاد است

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس 28 مارس 2024 - 19:13 ميباشد