پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    خاموشي براي چي؟

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080203

    خاموشي براي چي؟ Empty خاموشي براي چي؟

    پست  admin

    سرفراز گنجی

    خاموشی برای چی؟


    " کاکه " ها را در گذشته ها بر مبنای درازی شف دستار، زیبائی لباس ، رسائیی قامت و وزنۀ قدم هایشان در خیابان های شوربازار کابل آزمایش می کردند که به حق وقت آنها گذشته است٠ امروز دیگر نمی توان به قامت بلند، قدم های موزون، سیمای آرایشگاه دیده و معطر و تن کت و شلوار(کرتی و پتلون) پوش و کراوات(نکتائی) زده معیار آدمیت گفت و فخر آدمی را درین قالب سنجش کرد زیرا " تن آدمی شریف است به جان آدمیت"٠ از جانبی آدم های جنگلی، متعفن و پر موی دوران "جهاد" دیروز که در کردار و پندار فرقی با انسان گونه های درندۀ هزاره های پیشین نداشتند و هر گردنی را که بالا و پائینش نمای آدمگری می داد تیغ میزدند نیز امروز مندیل سیاه و ریش و سبیل چرکین دیروز را دور انداخته زیبا پوش شده اند و خرام آدمگری میکنند در حالیکه چیزی از جانور صفتی خود نباخته اند٠ پس باید پرسید که آیا ما تا آن سطح منحط شده ایم که پیکار برای دفاع از ارزش های انسانی را در جلوه گری و بزرگ منشی های بی اثر و بی کیفیت پایان یافته میدانیم؟ آیا ثمر یک عمر مبارزه و قربانی ها، سینه در برابر خنجر جهل و سیاهی سپر ساختن ها، در گورستان عزیزان ناله کردن ها، درخاک و خون خفتن ها و همه درد و رنجی که یک نسل تمام تحمل اش میکند اینست که امروز حتی شهامت بیان اعتراض در برابر بیداد را از دست داده ایم؟

    در مجالس تبهکاران، بلند می نشینیم، اندرز و ارشاد برادری سر میدهیم، در وصف آنها مدیحه می سرائیم، بلبل گونه خوشخوانی میکنیم، کف میزنیم و گاهی با رقص لب به رسم تزویر بسم الله میگوئیم تا ارضای خاطر " برادران " کمائی شود اما در برابر جنایات آنها لبان خود را میدوزیم و حرفی به زبان نمی آوریم٠ مگر فرهنگ مبارزۀ سیاسی در کشور ما تا آنجا در قهقرا فرو رفته که در آسایش، فضل دموکراسی و مدنیت می فروشیم ولی زمانیکه خود را در کشاکش ناسازگاری های دهر و معرکۀ پاسخگوئی به آنچه که مدعایش استیم می بینیم از سنگ صدا برخیزد و از ما نی٠

    این چگونه دموکراتیک بودن و چگونه شیوۀ مبارزه برای دموکراسی است که نمونه اش را برخی وابستگان چپ پیشین و امروزه " دموکرات " شده به خورد مردم میدهند ؟ آیا سیطرۀ سیاهی بر فضای جامعۀ افغانی روان و ضمیر ما را این قدر سیاه ساخته است که در برابر چالش نبرد در راه حق و عدالت به عقب دیوار میرویم و در حیثیت تماشاگر حادثه به نظاره می پردازیم تا روباه جنگل دین فروشان ادوار اوسطی که قمری تازه پروبال کشیده را در دهان دارد از سلطان قلمرو ظلمت " جهاد " و مافیا تمنای گردن زدنِ شکار را کند تا مبادا قمری های دیگری همت پرواز بسوی آزاد زیستن و آزاد سرودن را بیاموزند و سلطان از فرمانبر و روباه از شکار محروم گردد٠

    درین اواخر مردم افغانستان و جهانیان به دوام رسوائی های زنجیره ای حاکمیت جهادی - مافیائی در کشور ما شاهد یک مضحکۀ تکان دهندۀ دیگر اند٠ جوانی که نخستین گلهای بهارستان عمرش به شگفتن آغاز میکند بخود جرئت میدهد تا به " تابو " های که در گسترۀ هزاره و نیم، استخوان جامعه را خورد کرده و خندق های دراز و عریض پر از گنداب و مرداب در سرا راه تمدن و ترقی سرزمین ما حفر کرده اند، سری زند تا شود که در دنیای مرموز آنسوی " تابو " ها کشفیاتی انجام دهد٠

    حرف بر سر پرویز کامبخش است٠ این جوان نگارنده و دانشجوی ٢٣ ساله که جرئت و شهامت او شایستۀ ستایش و سزاوارِ هزار بار آفرین گفتن است در زیر چکمه های سیاه حاکمیت سوسماران آدمخور، از مرز آموزش آنچه اولیای وزارت تحصیل افکار جهادی - قرون اوسطائی رژیم جمهوری اسلامی افغانستان در دانشگاه های کشور مقرر کرده اند فراتر می رود و دست به تجسس میزند تا بداند که عوامل نابرابری انسان ها و سرکوب وحشیانۀ نیمی از پیکر جامعه که زنان اند از کجا منشأ میگیرند؟ وقتی به سرنخ حل "معما" دست می یابد و خوانش آنرا به دوستان دانشگاهی خود توصیه میکند اختاپوت امنیت جهادی به سروقتش می رسد و روانۀ سیه چالش میسازد٠ دیری نمی گذرد که "دادگاهیانِ" دهشت و بیداد جهادی چوبۀ دار را روای حال او میدانند و حکم نابودکردنش را صادر می کنند٠ جمعی از کهنسالان پرورش یافته در چاردیواری های مکتب شیطنت اخوان الانگلیس که حال با مغز های موریانه خورده و دیده های نزله ای در یک جماعت مسخره بنام «مشرانو جرگه» کنار هم لمیده اند نیز به همکیشان جلاد خود در زادگاه (بندگاه) پرویز پیام تهنیت و حمایت می فرستند و طلب تطبیق حکم می نمایند٠

    حال پرسشی به میان می آید: آیا در کشور جهاد - مافیا - طالب زده و به غارت رفتۀ افغانستان هیکلی وجود ندارد تا زبان به اعتراض بگشاید و در دفاع از آدمیت، " جان آدمیت " و جان پرویز که میخواست درفش آدمیت را به اهتزاز درآورد صف آرائی کند؟ پاسخ اینست که وجود دارد٠ شماری از ژورنالیستان رسالتمند و آزاد اندیش به این ره رو آورده اند تا به دفاع از قلم و دیدگاه تازه جوانه زدۀ پرویز برخیزند و نگذارند که آرمان این جوان در نطفه خاموش گردد ولی همانگونه که جلادان " بلخ " تبارک الله "مشران" کابل را در چانته دارند و از هیچگونه بیداد گری حیائی به رخ نمی آورند، اینها نیز به تکیه گاه سیاسی و حمایت نیروهای مترقی و دموکراتیک نیاز مند اند تا سد راه ویرانگری فرهنگ انسانی و خفه سازی ندای آزادی جوئی گردند٠

    از بدنۀ حزب پیشین دموکراتیک خلق افغانستان و دیگر تشکل های دموکرات و چپ آن دوران فراوان حزب، سازمان ، نهضت و تشکیلات قد کشیده اند که تا حال برخی آنها از همان غداران حاکم جواز حضور در دست دارند و اگر نمایشگونه هم است در اینجا و آنجای شهر کابل و شهر های دیگر کشور نمایان می شوند و مجلس و محفل و همایش برگزار می کنند٠

    چرا احزاب و سازمان هایی که با ادعا های بلند بالای مبارزه برای آزادی و دموکراسی گاه گاهی خود را تا آنجا متوصل به حق میدانند که گوئی پراگماتیزم را از نو کشف کرده اند، لب نمی گشایند و در دفاع از یک جوانی که جز جستجوی دریافت حقیقت گناۀ دیگری مرتکب نشده حرفی به زبان نمی آورند و خاموش اند؟ بیشترین اعضای این سازمان ها خود در مدرسۀ دفاع از انسان و انسانیت تربیت و بزرگ شده اند و به نقد پیکار در فراز و نشیب مبارزۀ سیاسی مو های خود را سفید کرده و تجارب هنگفتی ذخیره کرده اند ولی امروز آشکار نیست به چه انگیزه ای از کنار دشواری های نبرد سیاسی رد می شوند و خلوت را بر فعالیت رجحت می دهند٠ مگر ممکن است با لباس زیبا، سرو صورت تمیز و سخن باب شنیدن برای هر گوش و ناگوشی در برابر دشنۀ جهالت تاب مقاومت آورد و حرف عدالت را به کرسی نشاند؟ حقا که نمی شود٠ زیبا پوشی و تمیز صورتی بدون شک جزﺀ از اداب زمانۀ ماست اما ممثل دادخواهی و دفاع از حق آنانیکه زیر شکنجۀ بیداد گران و خفاشان شب پرست عذاب می کشند به هیچ وجه٠

    این قلم از آن دوستان تمنا می برد، همانگونه که زیبائی بیرونی انسان را در افغانستان امروز " جنگل مجاهد و طالب " به گونۀ احسن تمثیل می نمایند، سر خود را از پنجرۀ خاموشی بیرون کنند، حامی ارزش های واقعی انسانی گردند و طور سازنده و اثر گذار به معرکۀ نبرد راستین داخل شوند٠

    ایجاد کمیتۀ دفاع از پرویز کامبخش و راه اندازی تظاهرات می تواند نخستین گام درین راستا باشد تا پیام مبارزۀ آنها برای آزادی و دموکراسی جدی تلقی گردد و بتوانند خود را حد اقل در سطح دوصد دوشیزه و خانم باشهامت کابل که برای آزادی پرویز کامبخش به خیابان ها ریختند تبارز دهند و الی به قول بوکسران، دستمال باندازند و رفع زحمت کنند تا جایشان را یا دوشیزه گان و خانم های مبارز افغان بگیرند و یا راه دیگری برای گشایش گره های درهم پیچیدۀ جامعۀ افغانی جستجو و پیدا شود٠

    با ژست در مدار سیاست، با خود نمائی در قبای سیاست، با پرحرفی پیرامون سیاست نمی توان مبارزۀ سیاسی کرد٠ مبارزۀ سیاسی باید از اندیشه الهام گیرد، راه خود را در لایه های گوناگون اجتماع که از اکثریت اهل زحمت و اقلیت مفتخور متشکل اند باز کند و زمینه های تطبیقی یابد غیر از آن، این همه غوغای سیاسی که از نام مردم عنوان می گیرد جز شنا در محور ظاهر فریبی و لغزیدن به مسیر فریب دادن دیگران چیز دیگری نخواهد بود٠ اگر ما تغیر پندار و کردار سیاسی نکنیم، خود را در مقابله با ناسازگاری های واقعاً موجود و تلخ جامعۀ افغانی قرار ندهیم و درد و رنج این ناسازگاری ها را نپذیریم به یقین پرویز کامبخش و پرویز های زیادی را از دست خواهیم داد٠ نباید فراموش کرد که ما در حلقۀ جانیان و آدمکشان قرن گیر افتاده ایم و با مماشات و جان برادر گفتن ها نمی توانیم ازین ورطه نجات یابیم مگر اینکه دست بدست هم داده عاقلانه در پی مجرای بیرونرفت شویم٠

    پیش ازاینکه آخرین سطر های این خامه جمع و جور می شدند اتفاقاً اعلامیۀ حزب متحد ملی در رابطه با موضوع بالا به دسترس نگارنده قرار گرفت که موجب شگفتی و حیرت شد٠

    در اعلامیه آمده است: " شورای عالی حزب متحد ملی افغانستان فیصلهً محکمهً ابتدائی ولایت بلخ را درمورد حُکماعدام محترم پرویز کامبخش ژورنالیست جوان کشور،غیر عادلانه میداند ."٠

    درینجا باید تأملی بر " حکم اعدام " و تناسب آن با واژۀ " غیر عادلانه " صورت گیرد٠ با وجود آنکه قتل انسان و صدور احکامی ازینگونه نه مجاز است و نه قابل درک ولی اگر قاتل و جنایت کاری از تبار طالب و مجاهد که قتل صد ها و هزاران را به گردن دارد، روزگاری شمشیر دادخواهی مردم سرش را از تنش جدا کرده به جهنمش می فرستد می تواند روان بازمانده گان قربانیان را آرامش ببخشد و نشانۀ عدالت پنداشته شود ولی اگر جنایت کار خود فرمان اعدام بیگناهان را صادر میکند این دیگر تنها " غیر عادلانه" نیست بل جنایت آشکاریست که باید شدیداً نکوهش گردد نه اینکه صرفاً غیر عادلانه خوانده شود٠

    در ادامه میخوانیم: " شورای عالی حزب متحد ملی افغانستان توقع میبرد که محکمه نهائی محترم پرویز کامبخشدر مطابقت به قانون اساسی کشور و معیار های جهانی حقوق بشر صورت گیرد و نباید با نورمهای بنیادی تعمق دموکراسی که آزادی بیان مشخصه آنرا تشکیل میدهد برخورد سطحی صورتگیرد."٠

    این بیان صریحاً نشان میدهد که حزب متحد ملی در واقعیت بر زندانی شدن پرویز کامبخش مهر تا ئید می گذارد و محکمۀ نهائی آنرا در "مطابقت به قانون اساسی کشور" مطالبه مینماید٠

    چنین بر می آید که جناب نورالحق علومی، رئیس حزب متحد ملی افغانستان که زمانی در علوم سیاسی و نظامی از دیگر همقطاران یک سر و گردن بالا بودند حال در تفکیک مفاهیم جنایت و " غیر عادلانه " به دشواری روبرو اند، اضافه بر آن از چماقداران قانون اساسی جهادی توقع دارند تا معیار های جهانی حقوق بشر را رعایت نمایند ( مگر در شش سالی که گذشت کسی این معیار ها را رعایت کرده است؟) و برخورد سطحی نکنند٠

    حزب متحد ملی به مثابۀ یک سازمان سیاسی دموکراتیک اگر واقعاً چنین است یا باید در حمایت از ندای آزادیخواهان کشور صدور حکم اعدام پرویز کامبخش را یک عمل جنایت کارانه خوانده آزادی فوری او را مطالبه مینمود و یا مانند قبل خاموشی اختیار میکرد٠ خاموشی، آبرومندانه تر ! میبود تا نشر اینگونه اعلامیۀ دو جمله ای بی کیفیت٠

    تا هنوز زمینه های فراوانی برای بسیج و تشکل نیرو های مترقی و دموکراتیک در جهت صف آرائی در برابر سلطۀ ظلمت و سیاهی در اختیار اند و نباید از دست روند و الی تبرئه نامه ای برای آینده نخواهیم داشت
    .


    خاموشي براي چي؟ Pendar_home2
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس 28 مارس 2024 - 20:53 ميباشد