الرئيسية
أحدث الصور
عبد الله همدرد
راديوی زن ستیز و شورای نظار پرور فرشته حضرتی از یاوه گو شاعر توانا و از رهزن قهرمان ملی میسازد .
اینجانب از یکسال است که با تارشی مکاتبه برقی دارم .یاوه گویی هاییکه او برای من فرستاده بود من در سایت خود نشر کردم . او چند وقت پیش دو شعر را بیکی از سایتهای مبتذل و جنایت پرور شورای نظار بنام سرنوشت روان کرده بود. اما اصل اشعار گونه تارشی که برای من فرستاده است چنین است. باید قضییه معلوم شود یا تارشی بازی دوگانه میکند و یا فرشته حضرتی و سایت سرنوشت جعلکاری میکنند. خودم بار ها در شهر فرانکفورت با تارشی هم صحبت و هم مجلس بوده ام ه او نه مرد شعر است و نه زبان ادم فرهنگی را دارد. برای قضاوت شما هردو شعر تارشی را که به من فرستاده بشما روان میکنم تا سیه رو شود هرکه در او غل باشد...
جهنم از تو شد بی گفت وگو مردار ای مسعود
توای وحشی توای قاتل تو ای خونخوار ای مسعود
نجاست از روانت می چکد در دامن دوزخ
زبس در زندگی خوردی ازان بسيار ای مسعود
ازان آتش که در دادی به جان ملت وکشور
کنون سوزد سراپای تو ای مکار ای مسعود
بود در گردنت از شعلهء لعنت بسا زنجير
به حلقت ازشرارجان ستان افسار ای مسعود
گلويت رافشارد چنگ مظلومان که دردنيا
نمودی حلق شان را آشنا با دار ای مسعود
به زير پای مظلومان کنون افتاده يی شايد
به پطلونت نمايی دمبدم اد… ای مسعود
برآر از خاک ذلت سر ببين زان کشت خونينت
نباشد حاصلی جز وحشت وکشتار ای مسعود
فغان وناله ونفرين درخون خفتگان آنجا
دهد روح پليدت را بسی آزار ای مسعود
نه تنها تو الاغ آسا کشی بار گناهانت
که ربانی هم آنجا می برد اين بار ای مسعود
گلبدین را بارها دشنام دادی اندرين دنيا
در آنجا بی گمان اوراست با تو کار ای مسعود
سیاف گاو زد شاخت فتادی سرنگون ازرهزنی
شدی ازنیرنگ او ذليل وخوار ای مسعود
مبادا درجهنم نيز جايت را شود صاحب
اشرار دهندت دمبدم هشدار ای مسعود
به پاهای ضیاالحق سجده کن ، ياری زملک فیصل خواه
که می باشند اين هردو ترا بادار ای مسعود
به ذلت گرچه اکنون خفته يی در زير پای مرگ
مریدانت مگر ديوانه اند وهار ای مسعود
چه شد آن غر زدنت هايت کجا شد آنهمه غوغو
صدايی برنياری از گلو يکبار ای مسعود
کجا شد پاکستان آن قبلهء جهاد
که می کردی به سويش سجده را تکرار ای مسعود
چه خونين بود با مردم دشمنی هايت
چه ابليسانه بود انکارت ازوطن ای مسعود
کنون لعنت فرستی برخود وراهی که می رفتی
چوپيچد برسروپای کثيفت نار ای مسعود
کنون ازکردگارمنتقم زنهار می خواهی
که خلقش را ندادی هيچگه زنهار ای مسعود
چه حاصل شد زجاسوسی ترا ای بندهء اغيار
سوای لعنت وجزننگ وغير از عار ای مسعود
کنون چون موشٍ بيجانی به چنگال اجل دربند
چرامانند سابق نيستی کفتار ای مسعود
دوچشمانت دوتا گودال ترس انگيز را ماند
دهانت گشته همچون وحشت آور غار ای مسعود
درآنجا می سزد با مار وگژدم همنشين باشی
که بودی درجهان برجان ملت مار ای مسعود
نگردد ازدعايی روح ناپاکت گهی خرسند
که بودند از تو ابنای وطن بيزار ای مسعود
زخيرات سگان وز رقص دام ودد بود قبرت
هميشه بهره ور ، پيوسته برخوردار ای مسعود
وطن ويرانه شد از دست تو ويرانه گورت به
برويد برفرازش صد جهنم خار مسعود
بيفتد شعله بر خاکت زآه ملتی مظلوم
که آتش خيزدش از هربن ديوار ای مسعود
فرازخوابگاهت گنبد نفرت بپا سازد
تما م نسل های ملت بيدار ای مسعود
بسان سپهدار اشرارخواهی ماند درتاريخ
مثالی ازبرای خدمت اغيار ای مسعود
جهادی است منفور جهان تا درجهان باشد
نشان کوچکی زين ديو آدمخوار ای مسعود
----------------------------------
دجالک پليد شیطان مسعود بود
ابليس را مريد شیطان مسعود بود
آنکس که درد معدهء خودرا راکت انداخت
وزآن سود جست شیطان مسعود بود
آنکو گريست کشتهء صد قرن پيش را
کشتار خود نديد شیطان مسعود بود
آنکس که بود منکرعرب بودنش
خود پرده اش دريد شیطان مسعود بود
آنکس که ماکيان صفت از فضله های جهاد
يک عمر دانه چيد شیطان مسعود بود
آنکس که چون مگس به محيط کثيف خويش
وز وز کنان پريد شیطان مسعود بود
آنکس که دم تکانده به دنبال جانيان
پيوسته می دويد شیطان مسعود بود
انکس که از طويلهء جمعی وطنفروش
خر گشته سرکشيد شیطان مسعود بود
افکار هضم ناشدهء بطن سید قطب را
آنکو زسر جويد شیطان مسعود بود
آنکس که از جنازهء بدبوی پدرش
بادی شده وزيد شیطان مسعود بود
آنکس که در نجاست اوهام اخوانی
چون کرمک آرميد شیطان مسعودبود
آنکس که درمحابس خونخواره گان پنجشیر
صد حلق را بريد شليطانمسعود بود
آنکس که خون خلق زچنگال تيز وی
پيوسته می چکيد شیطان مسعود بود
آنکس که گشته مسخره صدبارپيش ازين
خواهد ولی مزيد شليطان شیطان مسعود بود
آنکس که از تمامت ملت برای خويش
لعنت بسی خريد شیطان مسعود بود
لا يوجد حالياً أي تعليق